کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جیم
لغتنامه دهخدا
جیم . (ع ص ، اِ) شتر سخت آرزومند ضراب . (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد از تاج العروس ). اشتر تیزشهوة. (مهذب الاسماء). || دیبا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || حرفی است از حروف هجا، و مؤنث نیز آید. (منتهی الارب ). پنجمین حرف از حروف هجا. (از ا...
-
واژههای مشابه
-
جیم شدن
لغتنامه دهخدا
جیم شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، رفتن پنهانی بی آنکه حضار آگاه شوند. غائب شدن و رفتن بی التفات حاضرین . کالیدن . دک شدن .
-
جیم آباد
لغتنامه دهخدا
جیم آباد. (اِخ ) دهی از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. جلگه ای معتدل است . سکنه 918 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است . راه فرعی شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ماماجیم جیم
لغتنامه دهخدا
ماماجیم جیم . (اِ مرکب )در تداول عامه ، نوعی حلوا از جنس حلوا جوزی که آن را به صورت قرصهای پهن و نازک (به بزرگی نان شیرمال ونازکتر از آن ) سازند و روی آن کنجد یا شاهدانه پاشند. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). قسمی از حلوا ارده که برنج بو داده در م...
-
جستوجو در متن
-
ژاک
لغتنامه دهخدا
ژاک . (اِخ ) یا جیم دوم . پادشاه میورقه ، پسر کوچک ژاک جیم اول (1315 - 1349 م .).
-
احدل
لغتنامه دهخدا
احدل . [ اَدَ ] (اِخ ) نام اسپ ابوذر، و یا صواب به جیم است .
-
مجیم
لغتنامه دهخدا
مجیم . [ م ُ ج َی ْ ی ِ ] (ع ص ) جیم نویسنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). نویسنده ٔ حرف جیم . (ناظم الاطباء).
-
ججار
لغتنامه دهخدا
ججار. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است به بخارا. (منتهی الارب ). و یاقوت آرد: هر دو جیم بین جیم و شین [ چ ] تلفظ میشود و آن را سجار نیز گویند. (معجم البلدان ).و مؤلف مراصد الاطلاع آرد: بکسر جیم اول و فتح ثانی و جسجار و سجار بر سه نام آمده است . (مراصدالاطلاع ...
-
ژاک
لغتنامه دهخدا
ژاک . (اِخ ) یا جیم سوم . پادشاه اسمی میورقه (1336 - 1375 م .).
-
جمانی
لغتنامه دهخدا
جمانی . [ ج َ ] (اِ) ساقی را گویند، و با جیم فارسی (چمانی ) هم آمده است . (برهان ).
-
غجک
لغتنامه دهخدا
غجک . [ غ ِ ج َ ] (اِ) در انجمن آرا آمده : غجک ، ساز معروف به کمانچه و آن را غژه نیز گفته اند. ولی در فرهنگهای دیگر غچک به جیم فارسی آمده ، و صاحب انجمن آرا خود نیز در کلمه ٔ غژک به جیم فارسی آورده . رجوع به غچک شود.
-
جاکه
لغتنامه دهخدا
جاکه . [ ک َ ] (اِخ ) ناحیه ای است از بلاد اهواز. مؤلف معجم البلدان گوید: این کلمه با جیم فارسی غیر خالص است چه تلفظ آن بین جیم و شین باشد. (معجم البلدان ). و رجوع بمرآت البلدان ج 4 ص 72 شود.
-
بجان
لغتنامه دهخدا
بجان . [ ب َج ْ جا ] (اِخ ) محلی بین فارس و اصفهان و تلفظ جیم در زبان فارسیان بین جیم وشین بوده است . (از معجم البلدان ). موضعی است میان فارس و اصفهان و عجم بشان میگویند. (مرآت البلدان ).