کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جیل دارو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جیل دارو
لغتنامه دهخدا
جیل دارو. (اِ مرکب ) گیل داروست و آن چوبی باشد سیاه رنگ چون بشکنند مغز آن فستقی بود، منفعت آن بسیار است . (برهان ) (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
قوره جیل
لغتنامه دهخدا
قوره جیل . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان ، سکنه ٔ آن 145 تن . آب آن از رودخانه ٔ فش . محصول آن غلات آبی و دیمی ، صیفی ، چغندر قند، میوه جات ، قلمستان و شغل اهالی زراعت است . این ده را به اصطلاح محل کوره جیل گوین...
-
جستوجو در متن
-
دارو
لغتنامه دهخدا
دارو. (اِ) هرچه با آن دردی را درمان کنند. دوا. جوهر یا ماده ای که برای قطع بیماری بکار رود : خواب در چشم آورد گویند گرد کوکناربا فراق روی او داروی بیخوابی شود. خسروانی .راحت کژدم زده کشته ٔ کژدم بودمی زده را هم به می دارو و مرهم بود. منوچهری .در ساعت...
-
گیلدارو
لغتنامه دهخدا
گیلدارو. (اِ مرکب ) چوبکی باشد سیاه رنگ و آن را به ساحل دریای خزر یابند،و آن را نر و ماده می باشد و کدودانه را نافع است که کرم شکم باشد، و معرب آن جیل دارو است . (برهان قاطع)(فرهنگ شعوری ج 2 ص 313) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سرخس . سغبر. (برهان قاطع)...