کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جیش
لغتنامه دهخدا
جیش . (اِ) در تداول عامه و همچنین در زبان کودکان ، شاش . بول .
-
جیش
لغتنامه دهخدا
جیش . (ع اِ) نبات شنبلید که حلبه باشد. (منتهی الارب ). گیاهی است دراز که آنرا بفارسی شلمیز گویند. (از اقرب الموارد).
-
جیش
لغتنامه دهخدا
جیش . [ ج َ ] (اِخ ) ابن نجاح . از حکام بنی نجاح است که پس از سعیدبن نجاح در سال 482 هَ . ق . امارت زبید یافت و تا 498 ببود. وی سومین حکمران آل نجاح است . (طبقات سلاطین اسلام ص 82).
-
جیش
لغتنامه دهخدا
جیش . [ ج َ ] (اِخ ) ابن خمارویه بن احمدبن طولون ، مکنی به ابوالعساکر. سومین حکمران بنی طولون است که از سال 282 تا 283 هَ . ق . در مصر و شام حکومت کرد. (طبقات سلاطین اسلام ص 58).
-
جیش
لغتنامه دهخدا
جیش . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز در جنوب راه ویس به نفت سفید. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 شود.
-
جیش
لغتنامه دهخدا
جیش . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. گرمسیری . سکنه 100 تن . آب آن از چاه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه در تابستان اتومبیل رو است . ساکنین از طایفه ٔ سادات هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
جیش
لغتنامه دهخدا
جیش . [ ج َ ] (اِخ ) ذات الجیش ؛ وادیی است نزدیک مدینه و آنرا اولات الجیش نیز گویند. در آن وادی عقد ام المؤمنین عایشه (رض ) گسیخت . (منتهی الارب ).
-
جیش
لغتنامه دهخدا
جیش . [ ج َ ] (ع اِ) حشم و یاری گران . (منتهی الارب ). || لشکر. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). جُند. (اقرب الموارد). ج ، جیوش . (منتهی الارب ) : چون شهد و شکر عیشی از خوشی و شیرینی چون ریگ روان جیشی از پرّی و بسیاری . منوچهری .از گرد جیش خسرو وز خون ...
-
واژههای مشابه
-
جی جیش
لغتنامه دهخدا
جی جیش . (اِ) جی جی . تی تیش .جامه در زبان کودکان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
جیش کتانی
لغتنامه دهخدا
جیش کتانی . [ ج َ ش ِ ک َت ْ تا ] (اِخ ) ابن محمد، مکنی به ابوالفتح . از حکمرانان دمشق است که در دوره ٔ فاطمیان از طرف صاحب مصر سه مرتبه بحکومت دمشق منصوب شده است . مرد سفاکی بود و بمرض جذام بسال 390 هَ . ق . درگذشت . (الاعلام زرکلی ج 1 ص 199).
-
جیش آباد
لغتنامه دهخدا
جیش آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان طارم علیای بخش سیردان شهرستان زنجان . کوهستانی معتدل و دارای 141 تن سکنه است . آب آن از رود محلی و چشمه و محصول آن غلات ، گردو و عسل و شغل اهالی زراعت و مکاری گری و گلیم و جاجیم بافی است . راه مالرو داردو صعب ا...
-
جیش العسرة
لغتنامه دهخدا
جیش العسرة. [ ج َ شُل ْ ع ُرَ ] (اِخ ) نام لشکر رسول در غزوه ٔ تبوک زیرا گرفتار گرمای سخت و طاقت فرسا شدند. (منتهی الارب ). و بیشترپیادگان و بی زادان بودند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
صاحب جیش
لغتنامه دهخدا
صاحب جیش . [ ح ِ ج َ / ج ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) صاحب الجیش . سپهسالار لشکر : القبض علی اریارق الحاجب صاحب جیش الهند و کیف جری ذلک ... (تاریخ بیهقی ص 218).گشته داود نبی زراد لشکرگاه اوباز صاحب جیش آن لشکر سلیمان آمده . خاقانی .امیر ناصرالدین در عهد س...
-
غزوه ٔ جیش الامراء
لغتنامه دهخدا
غزوه ٔ جیش الامراء. [ غ َزْ وَ ی ِ ج َ شِل ْ اُ م َ ] (اِخ ) یا غزوه ٔ مُؤتَة. صاحب امتاع الاسماع این جنگ را غزوه شمرده ولی ابن سعد در طبقات آن راسریه دانسته است . رجوع به جیش الامراء و مؤتة شود.