کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جیره زن بابا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جیرة
لغتنامه دهخدا
جیرة. [ ج َ ی َ رَ ] (ع اِ) ج ِ جار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). همسایگان . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رجوع به جار شود.
-
جیره دادن
لغتنامه دهخدا
جیره دادن . [ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) سهمیه ٔ هر یک از جیره خواران را بموقع آن تحویل کردن . رجوع به جیره و جیره بندی و جیره خوار شود.
-
جیره بندی
لغتنامه دهخدا
جیره بندی . [ رَ / رِ ب َ ] (حامص مرکب ) تقسیم کردن ْ خوردنی و پوشیدنی و دیگر کالاها را بر مصرف کنندگان به مقدار ضرورت بطور روزانه یا هفتگی یا ماهیانه هنگام کمبود این کالاها.
-
جیره خوار
لغتنامه دهخدا
جیره خوار. [ رَ / رِ خوا / خا ] (نف مرکب ) جیره خورنده . جیره خور. راتبه خور : کنون از جیره خواران قدیمم نمک پرورده ٔ ناز و نعیمم . تأثیر (از آنندراج ).بر طبل آسمان زند از کهکشان دوان در مطبخش زمانه به احضار جیره خوار.شفیع اثر (از آنندراج ).
-
جیره خور
لغتنامه دهخدا
جیره خور. [ رَ / رِ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب )جیره خوار. اجری خور. رجوع به جیره و جیره خوار شود.
-
حصن جیره
لغتنامه دهخدا
حصن جیره . [ ح ِ ن ِ رَ ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 1 ص 106).