کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جیران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جیران
لغتنامه دهخدا
جیران . (ع اِ) ج ِ جار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جار شود: فضله ٔ مکارم ایشان به ارامل و پیران و اقارب و جیران برسد. (گلستان ).
-
جیران
لغتنامه دهخدا
جیران . [ ] (اِخ ) ناحیه ایست میان سیراف و عمان . (منتهی الارب ).
-
جیران
لغتنامه دهخدا
جیران . [ ج َ ] (ترکی ، اِ) غزال . آهو. (ناظم الاطباء).
-
جیران
لغتنامه دهخدا
جیران . [ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه . کوهستانی ، معتدل سالم . سکنه ٔ آن 654 تن . آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات ، زردآلو و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. این ده در دو محل نزدیک ب...
-
واژههای مشابه
-
جیران بلاغی
لغتنامه دهخدا
جیران بلاغی . [ ج ِ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان اوچ تپه ٔ بخش ترکمان شهرستان میانه . کوهستانی و معتدل است . سکنه 448 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
جیران درق
لغتنامه دهخدا
جیران درق . [ ج َ دَ رَ ] (اِخ ) دهی جزو دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. کوهستانی معتدل است . سکنه ٔ آن 272 تن . آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات ، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
-
جیران لار
لغتنامه دهخدا
جیران لار. [ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیّه . جلگه ٔ معتدل است . سکنه ٔ آن 376 تن . آب آن از باراندوزچای و محصول آن غلات ، توتون ، چغندر، انگور، حبوبات . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جوراب بافی است . راه ارابه ...
-
جستوجو در متن
-
گیران
لغتنامه دهخدا
گیران . (اِخ ) معرب جیران است و آن نام جزیره ای است میان بصره و سیراف و مساحت آن 500گز در 500گز باشد. (از معجم البلدان ). رجوع به جیران شود.
-
گیران
لغتنامه دهخدا
گیران . [ گ َ ] (اِخ ) نام قریه ای است در دوفرسنگی اصفهان و معرب آن جیران است . (از معجم البلدان ). رجوع به جیران شود.
-
باراندوز
لغتنامه دهخدا
باراندوز. [ اَ ] (اِخ ) نام رودی که از کوه سرحدی جمال الدین سرچشمه گرفته بطرف شمال جاری میشود و از قریه ٔ باراندوز گذشته از ماشقان بطرف مشرق رفته شعبه ای از باغ شیرِنی ضمیمه ٔ آن شده در جیران وارد دریاچه ٔ ارومیه میشود.
-
یونجه لو
لغتنامه دهخدا
یونجه لو. [یُن ْ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوری چای بخش قره آغاج شهرستان مراغه ، واقع در 36هزارگزی شمال باختر قره آغاج ، با 290 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ جیران و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
ینگی ارخ
لغتنامه دهخدا
ینگی ارخ . [ ی ِ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار، واقع در 12000گزی جنوب خاوری حسن آباد سوگند و 2000گزی باختر راه فرعی جیران به حسن آباد، با 190 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
قینرجه
لغتنامه دهخدا
قینرجه .[ ق ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه ، سکنه ٔ آن 120 تن . آب آن از رود جیران و چشمه . محصول آن غلات ، بادام و زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرا...