کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جُعِلَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ] (اِخ ) (کراهت ) داوران 9: 37 و او پسر عابد میباشد که اهالی شکیم را بر پادشاه خودشان ابی ملک شورانیده بالاخره خود منهزم گردید و متابعانش شکست فاحشی خوردند. (قاموس کتاب مقدس ).
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج َ ] (ع مص ) ساختن . || کردن . || قرار دادن . نهادن . وضع کردن . || زشتی را نیکو گردانیدن . || مبدل ساختن . دیگرگون کردن . از حالتی به حالت دیگر درآوردن . || گمان بردن چیزی را چیز دیگر. || شرط نهادن . قرار گذاشتن بر سر چیزی . || شروع کردن . ...
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج َ ](ع اِ) خرمابن نر. (منتهی الارب ). || خرمابن سخت کوتاه . (مهذب الاسماء). واحد آن جعلة میشود.
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج َ ع َ ] (ع اِمص ) کوتاهی و فربهی . || ستیزه . (منتهی الارب ). || (مص ) گوگال ناک گردیدن آب . بسیار شدن گوگال در آب . گوگالهای مرده پدیدار گشتن در آب . (ناظم الاطباء). || (اِ) جریمه . جریمه ٔ نقدی . (دزی ).
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج ِ / ج َ ع ِ ] (ع ص ) آب گوگال ناک . آب آلوده به گوگال . آبی که گوگال در آن مرده باشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج ُ ] (ع اِ) مزدی که برای کننده ٔکاری قرار میدهند. (تعریفات جرجانی ). پایمزد. (زمخشری ) (مهذب الاسماء). مزدی که قرار دهند. آنچه بنهند با کسی مزد کار او را. مزد که با مزدور نهاده باشند. رشوت و پایمزد. دستمزد. مزد. ج ، اَجعال : من شاعر حلیمم با...
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج ُ ع َ ] (ع اِ) گوگال . کشتک . گشتک . سرگین غلطان که جانوری است سیاه و پردار از نوع مغطی الجناح و دارای دو زوج بال . زوج فوقانی که در پرش حیوان مدخلیتی چندان ندارد جهت محافظت زوج تحتانی خلق شده که مخصوص به پرش است . ج ، جِعلان . (ناظم الاطبا...
-
جعل ابداعی
لغتنامه دهخدا
جعل ابداعی . [ ج َ ل ِ اِ ] (ترکیب وصفی ) رجوع به جعل و جعل بسیط شود.
-
جعل اختراعی
لغتنامه دهخدا
جعل اختراعی . [ ج َ ل ِ اِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ) رجوع به جعل بسیط شود.
-
جعل امضاء
لغتنامه دهخدا
جعل امضاء. [ ج َ ل ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بدون اجازه بجای دیگری امضا کردن . پای نوشته یا سندی را بدون رضایت دیگری بنام او امضا کردن .مهر و امضاء دیگری را در غیاب او و بدون اجازه گرفتن از او بکار بردن . رجوع به جعل (اصطلاح حقوق ) شود.
-
جعل بسیط
لغتنامه دهخدا
جعل بسیط. [ ج َ ل ِ ب َ ] (ترکیب وصفی )جعل بر دو قسم است یکی جعل بسیط که جعل الشی ٔ است که مفاد هم بسیطه است که جعل ابداعی هم گویند و به عبارت دیگر مفاد جعل بسیط جعل الشی ٔ است و جعل الانسان است نه جعل الانسان ضاحک است و مفاد جعل مرکب جعل الانسان ضاح...
-
جعل سند
لغتنامه دهخدا
جعل سند. [ ج َ ل ِ س َ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سندی دروغین و ساختگی را به جای سندی حقیقی و اصلی قرار دادن . || دست بردن و تقلب بکار بردن در سند رسمی و اصلی . رجوع به جعل (اصطلاح حقوق ) شود.
-
جعل کاغذی
لغتنامه دهخدا
جعل کاغذی . [ ج ُ ع َ ل ِ غ َ ] (اِخ ) حسین بن علی بن ابراهیم مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب به جعل (288- 369 هَ . ق .) فقیه و از پیشوایان بلندپایه ٔ معتزله است که آوازه اش در همه ٔ جهان بویژه در خراسان پیچیده . زادگاه او بصره و محل درگذشتش بغداد بود. ابوحی...
-
جعل کردن
لغتنامه دهخدا
جعل کردن . [ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خبر دروغ اختراع کردن . (ناظم الاطباء). هر چیز ساختگی و نااصل را بجای اصل قرار دادن و اصلی جلوه دادن . رجوع به جعل (اصطلاح حقوق ) شود.
-
جعل مادی
لغتنامه دهخدا
جعل مادی . [ ج َ ل ِ مادْ دی ] (ترکیب وصفی ) مقابل جعل معنوی . رجوع به جعل (اصطلاح حقوق ) شود.