کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جَعَلَهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جعلة
لغتنامه دهخدا
جعلة. [ ج َ ع َ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جاعل . جعل کنندگان .
-
جعلة
لغتنامه دهخدا
جعلة. [ ج َ ل َ ] (ع اِ) خرمابن ریزه . خرمابن کوتاه یا ردی . || خرمابن آن قدر بلند که دست به وی نرسد. (منتهی الارب ). ج ، جَعل .
-
جعلة
لغتنامه دهخدا
جعلة. [ ج ُ ع ُ ل َ ] (اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
جاله
لغتنامه دهخدا
جاله . [ ل ْ ل َ ] (ع ص ) قوم از خانمان رفته . (منتهی الارب ). جماعتی که از خانمان و وطن کوچ کرده باشند. (اقرب الموارد). جلای وطن کنندگان . || معرب لاتینی ، گال مازو، مازون ، مازی ، عفص . (فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی ).
-
جاله
لغتنامه دهخدا
جاله . [ ل َ ] (اِ) چیزی باشد که از چوب و علف برهم بندند و چند مشک پرباد بر آن نصب کنند و برآن نشسته از آبهای عمیق بگذرند. (برهان ). کلک در دزفولی . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). چند پوست گاو پرباد که بر آن چوب و علف برهم بندند و برآن نشسته از آبهای ...
-
جاله
لغتنامه دهخدا
جاله . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است در سیستان .صاحب مرآت البلدان آرد: جدید الاحداث است و سکنه ندارد و در سیستان قرار دارد. (مرآت البلدان ج 4 ص 84).
-
جستوجو در متن
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج َ ](ع اِ) خرمابن نر. (منتهی الارب ). || خرمابن سخت کوتاه . (مهذب الاسماء). واحد آن جعلة میشود.
-
الیان
لغتنامه دهخدا
الیان . [ اِ ] (ع مص ) نرم گردانیدن . اِلانَة نیزگویند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). الانه الانة و الینه الیاناً؛ جعله لیّناً. (اقرب الموارد).
-
کسفة
لغتنامه دهخدا
کسفة. [ ک َ ف َ ] (ع اِ) پاره و قطعه ای از هرچیز. یقال اعطنی کسفة من ثوبک ؛ یعنی بده به من قطعه ای از جامه ٔ خود. ج ، کِسف ، کِسَف . جج ، اکساف ، کسوف . و گفته اند کسف و کسفة به یک معنی است و من قراء قوله تعالی «کِسفاً من السماء» (قرآن 187/26). جعله ...
-
استشزار
لغتنامه دهخدا
استشزار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) باشگونه تافته شدن ریسمان . (منتهی الارب ). باشگونه تافته شدن رسن . || بلند شدن . (منتهی الارب ). || باشگونه تافتن ریسمان را. (منتهی الارب ). باشگونه تافتن رسن را. || بلند کردن . (منتهی الارب ). || الاستشزار؛ الرفع و الارتف...
-
تجمید
لغتنامه دهخدا
تجمید. [ ت َ ] (ع مص ) خواستن که بسته و فرسوده شود. (شرح قاموس ). فسردن و بسته شدن گرفتن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). جَمَّدَ الماءُ؛ حاوَل َ ان یجمد. || جمد الهواءُ الماءَ؛ جعله یجمد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بسته و منجمد...
-
مدور
لغتنامه دهخدا
مدور. [ م ُ دَوْ وِ ] (ع ص ) آنکه دور می گرداند. (ناظم الاطباء). گرداننده . (آنندراج ): دَوَّرَه ُ؛ جعله یدور. (متن اللغة). رجوع به تدویر شود. || گرد و مدور گرداننده ٔ چیزی . (آنندراج ). نعت فاعلی است از تدویر به معنی گرد و دایره کردن چیزی را. رجوع ب...
-
اغاضه
لغتنامه دهخدا
اغاضه . [ اِ ض َ ] (ع مص ) کم کردن آب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در کم کردن قرار دادن : اغاضه اغاضة؛ جعله یغیض . (از اقرب الموارد). || کم کردن بهای چیزی را. || بزمین فروخورانیدن آب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).