کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جَدّه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جده
لغتنامه دهخدا
جده . [ ] (اِخ ) محمدبن علی بن هانی اللخمی السبتی ، مکنی به ابوعبداﷲ معروف بجده . از علمای ادبیات عرب است . او راست : 1 - الشرح علی التسهیل . 2 - الغرة الطالمه فی الشعراء الماءة السابعة. (از روضات الجنات چ قدیم ص 727).
-
جده
لغتنامه دهخدا
جده . [ ج ِ دَ ] (ع مص ) یافتن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). درک کردن . (از اقرب الموارد). وَجد. وجود. وِجدان . اِجدان . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دست یافتن بر چیزی پس از از دست دادن آن . (از اقرب الموارد). ظفربه بعد ذهابه . (اقرب...
-
جده
لغتنامه دهخدا
جده . [ ج ِدْ دَ ] (ع اِ) روی زمین . (منتهی الارب ). || کناره ٔ رود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). جِدّ. (اقرب الموارد). || قلاده ٔ گردن سگ . || (ص ) خرقه . یقال : ماعلیه جدة؛ اَی خرقة. || نوی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مقابل کهن...
-
جده
لغتنامه دهخدا
جده . [ ج ُدْ دَ ] (اِخ ) ساحل دریای مکه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جوالیقی آرد: الجُدَّه ساحل دریای مکه است . و ابوحاتم از اصمعی نقل کرده که اصل کلمه عجمی نبطی است که از «کذ» مأخوذ و تعریب شده است . (از المعرب جوالیقی ص 109). مصحح کتاب فوق آر...
-
جده
لغتنامه دهخدا
جده . [ ج ُدْ دَ ] (ع اِ) کناره ٔ رود. جِدَّه . || راه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).راه در کوه . (ترجمان القرآن عادل ) (مهذب الاسماء). طریقه . (اقرب الموارد). بزرو در کوه . خطهائی چون راه در کوه . (یادداشت مؤلف ). ج ، جُدَد. (منتهی الارب ) (اقرب ...
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج َ دْ دَ ] (ع اِ) مادر پدر.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). مادربزرگ . جدة پدری . || مادر مادر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مادر کلان . (زمخشری ). مادر مهین . جده ٔمادری . آئ...
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج َدْ دَ ] (اِخ ) شهری است [ به عربستان ] از مکه بر کران دریا نهاده آبادان و خرم . (حدود العالم ).در الموسوعه چنین آمده : جده یکی از بنادر بزرگ و پایتخت کشور عربستان سعودی است که در ساحل بحر احمر قرار دارد و حاجیانی که از راه دریا می آیند بدان...
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج ُدْ دَ ] (اِخ ) ابن الاشعر. از رجال عرب است . (از حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 109).
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج ُدْ دَ ] (اِخ ) ابن حزم بن ریان بن حلوان بن عمران بن الحاف بن قضاعه از رجال کهن عرب است .(از معجم البلدان ) (حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 109).
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج ُدْ دَ ] (اِخ ) شهری است به ساحل دریای مکه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ). شهری قدیم بر ساحل دریای احمر وگویند آن شهر را ایرانیان بنا کرده اند. در خارج شهرآبگیرهای قدیمی وجود دارد و چاههائی در وسط سنگهای سخت حفر کر...
-
جدة
لغتنامه دهخدا
جدة. [ ج ُدْ دَ ] (اِخ ) قومی است از اشاعره . (منتهی الارب ).
-
جده ٔ بزرگ
لغتنامه دهخدا
جده ٔ بزرگ . [ ج َدْ دَ ی ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) نام یکی از دو مدرسه ٔ معروف در اصفهان که در بازار وبحبوحه ٔ شهر و وسط معموره قرار دارد و طلاب علوم دینیه در آن سکونت دارند. (از مرآت البلدان ج 4 ص 215).
-
جده ٔ صحیحه
لغتنامه دهخدا
جده ٔ صحیحه . [ ج َدْ دَ ی ِ ص َ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جده ٔ صحیح شخصی ، کسی است که در نسبت وی بمیت جد فاسدی وجود نداشته باشد مانند: مادر مادر و مادر پدر تا هر چه بالا رود. (از تعریفات جرجانی ). جده ٔ صحیحه شخص ، کسی است که در نسبت جده به وی ...
-
جده ٔ فاسده
لغتنامه دهخدا
جده ٔ فاسده . [ ج َدْ دَ ی ِ س ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقابل جده ٔ صحیحه . مانند مادر پدر مادر تا هر چه بالارود. (از تعریفات جرجانی ). جده ٔ فاسده ٔ شخص ، کسی است که در سلسله ٔ نسب وی بشخص ، جد فاسدی وجود داشته باشد و سلسله ٔ نسب مرکب از ...
-
جده ٔ کوچک
لغتنامه دهخدا
جده ٔ کوچک . [ ج َدْ دَ ی ِ چ ِ ] (اِخ ) مدرسه ٔ.... نام یکی از دو مدرسه ٔ معروف در اصفهان که در بازار در وسط معموره ٔ شهر واقع شده و طلاب علوم دینیه در آن سکونت دارند. (از مرآت البلدان ج 4 ص 215).