کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوهری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حمیدالدین جوهری
لغتنامه دهخدا
حمیدالدین جوهری . [ ح َ دُدْ دی ن ِ ج َ هََ ] (اِخ ) مستوفی . از اماثل و اعیان ماوراءالنهر بود. بفنون فضایل وضروب شمایل از اقران ممتاز و میان او و استاد سوزنی مشاعراتست . حمیدالدین را شعریست عذب در صفت پیری :موئی که جوانی بشبه بنگاریدپیری شبه برد و د...
-
حسن جوهری
لغتنامه دهخدا
حسن جوهری . [ ح َ س َ ن ِ ج َ هََ ] (اِخ ) ابن علی بن محمد، مکنی به ابومحمد حافظ محدث . درگذشته ٔ 454 هَ . ق . او راست : «الامالی ». (هدیة العارفین ج 1 ص 276).
-
خط جوهری
لغتنامه دهخدا
خط جوهری . [ خ َطْ طِ ج َ / جُو هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خطی که قبول نکند قسمت را مگر در جهت واحد در اصطلاح حکیمان . (آنندراج ) : لعل لب را آب و رنگی داد خوش گفتاریت گشت خط جوهری پیدا ز گوهرباریت . میر افضل ثابت (آنندراج ).|| کنایه از دهان و میا...
-
علم الدین جوهری
لغتنامه دهخدا
علم الدین جوهری . [ ع َ ل َ مُدْ دی ن ِ ج َ هََ ] (اِخ ) علی بن اسماعیل بغدادی ، معروف به رکاب سالار و مکنی به ابوالحسن . وی از علمای مبرز در ریاضیات و هندسه و ادبیات و شعر بود و فهم و ذکاوت بسیار داشت و از ظرفا و فضلای بغداد بود. (از ریحانة الادب ج ...
-
ابراهیم بن سعید جوهری
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن سعید جوهری . [ اِ م ِ ن ِ س َ دِ ج َ هََ ] (اِخ ) از کبار و ائمه ٔ محدثین مائه ٔ سوم هجری . در بغداد تدریس میکرده است و در 247 هَ .ق . درگذشته . در حدیث او را تألیفاتی است .
-
جستوجو در متن
-
نورالدین
لغتنامه دهخدا
نورالدین . [ رُدْ دی ] (اِخ ) علی بن داودبن سلیمان جوهری مصری ، ملقب به نورالدین . رجوع به علی جوهری شود.
-
واحد حقیقی
لغتنامه دهخدا
واحد حقیقی . [ ح ِ دِ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) همان واحد جوهری است . رجوع به واحد جوهری شود.
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) محمدبن حسن جوهری . رجوع به جوهری محمد... شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جعد جوهری ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی جوهری (ابن جعد...) شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جعدبن عبید هاشمی جوهری بغدادی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی جوهری شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن داوودبن ابراهیم جوهری ، مشهور به ابن صیرفی . رجوع به علی جوهری شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن داوودبن سلیمان جوهری مصری شافعی ، ملقب به نورالدین . رجوع به علی جوهری شود.
-
علی هاشمی
لغتنامه دهخدا
علی هاشمی . [ ع َ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن جعدبن عبید هاشمی جوهری . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی جوهری شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن داوود خطیب جوهری ، مشهور به ابن صیرفی .رجوع به علی جوهری (ابن داوودبن ابراهیم ...) شود.
-
علی بغدادی
لغتنامه دهخدا
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن جعدبن عبید هاشمی جوهری بغدادی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی جوهری شود.