کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوسة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جوسة
لغتنامه دهخدا
جوسة. [ س َ ] (ع اِ) جوسةالناظر؛ شدت نگاه و پی درپی نگاه کردن . (ذیل اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
جوسه
لغتنامه دهخدا
جوسه . [ ج َ / جُو س َ / س ِ] (اِ) کوشک و بالاخانه را گویند و معرب آن جوسق است . (برهان ) (آنندراج ). قصر. کاخ . رجوع به جوسق شود.
-
جستوجو در متن
-
جوسق
لغتنامه دهخدا
جوسق . [ ج َ س َ ] (معرب ، اِ) معرب جوسه است که بمعنی کوشک باشد. (برهان ). قصر. کاخ . معرب کوشک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المعرب ). || کنایه از دوازده برج فلکی هم هست . (برهان ).
-
صنعاء
لغتنامه دهخدا
صنعاء. [ ص َ ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (معجم البلدان ). قصبه ٔ یمن است . شهریست خرم و آبادان و هرچه از بیشتر نواحی یمن خیزد از این شهر خیزد و بانعمت ترین جائی است اندر همه ٔ یمن و اندر همه ٔ ناحیت عرب شهری نیست از وی بزرگتر و خرم تر و گندم و کشتهای...