کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوزا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جوزا
لغتنامه دهخدا
جوزا. [ ج َ ] (اِخ ) جوزاء. نام برجی است از بروج آسمان . در اصل لغت جوزا بمعنی گوسپند سیاه است که میان او سپید باشد و چون این چنین گوسپند در میان گله ٔ گوسپندان سیاه مطلق بغایت اظهر و نمودار باشد همچنین برج مذکور نیز به نسبت دیگر بروج کواکب روشنی دار...
-
واژههای مشابه
-
صاحب جوزا
لغتنامه دهخدا
صاحب جوزا.[ ح ِ ب ِ ج َ ] (اِخ ) کوکب عطارد را گویند، چه برج جوزا خانه ٔ اوست . (برهان قاطع). عطارد، چرا که جوزا خانه ٔ عطارد است . (غیاث اللغات ). رجوع به عطارد شود.
-
اختر جوزا
لغتنامه دهخدا
اختر جوزا. [ اَ ت َ رِ ج َ ] (اِخ ) کنایه از عطارد باشد، چه جوزا خانه ٔ عطارد است . (غیاث ).
-
جستوجو در متن
-
ناعقان
لغتنامه دهخدا
ناعقان . [ ع ِ ] (اِخ ) دو ستاره است از جوزا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). به صیغه ٔ تثنیه نام دو ستاره در برج جوزا. (ناظم الاطباء). دو کوکب است از کواکب جوزا. (از اقرب الموارد). (از المنجد).
-
تعویذ آسمان
لغتنامه دهخدا
تعویذ آسمان . [ ت َع ْ ذِ ] (اِخ ) کنایه از جوزا است و آن برج سوم است از جمله ٔ دوازده برج فلک . (برهان ). برج جوزا. (ناظم الاطباء).
-
عبور
لغتنامه دهخدا
عبور. [ ع َ ](اِخ ) نام ستاره ای است که بعد از جوزا درآید. (غیاث اللغات ). شعری عبور؛ یکی از دو شعری و آن سپس جوزاست . آن را عبور نامند چون از حجره گذرد. (اقرب الموارد). نام ستاره ای که بعد جوزا درآید. (منتهی الارب ).
-
شعری العبور
لغتنامه دهخدا
شعری العبور. [ ش ِ رَل ْ ع َ ] (اِخ ) شعرای عبور. نام ستاره ای که بعد جوزا برآید. (منتهی الارب ). و رجوع به شعرای عبور شود.
-
نسق
لغتنامه دهخدا
نسق . [ ن َ س َ / ن ُ س ُ ] (اِخ ) ستارگان برج جوزا. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
خردادماه
لغتنامه دهخدا
خردادماه . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) ماه سوم بهار است و آفتاب در این ماه در برج جوزا باشد. (از نوروزنامه ). رجوع به خرداد شود.
-
توأم
لغتنامه دهخدا
توأم . [ ت َ ءَ ] (اِخ ) منزلی است مر جوزا را. (منتهی الارب ). برج جوزا. (ناظم الاطباء). صاحب صبح الاعشی نویسد : مردمان از توأم به جوزا تعبیر کنند لیکن حسین بن یونس حاسب در کتاب خود که «هیئة الصور الفلکیة» نام دارد گوید مردم در این تعبیر بخطا رفته ...
-
نطاق الجوزاء
لغتنامه دهخدا
نطاق الجوزاء. [ ن ِ قُل ْ ج َ ](اِخ ) در اصطلاح هیئت ، سه ستاره بر میان جوزاء که عرب بدان نَظم گوید و آن در انتظام و التئام مثل است . (از المنجد) (از اقرب الموارد). منطقةالجوزاء. حمائل جوزاء. کمربند جوزا. نطاق الجبار. منطقه ٔ صورت جبار که عرب آن را گ...
-
دوپیکری
لغتنامه دهخدا
دوپیکری . [ دُ پ َ / پ ِ ک َ ] (حامص مرکب )صفت و حالت دوپیکر. دویی . نفاق . جدایی : چون من توام این دوپیکری چیست چون هر دو یکی است داوری چیست . خاقانی . || جوزا بودن . صفت و حالت برج دوپیکر داشتن : در بر تیغ حصرمی زاده جنابه چون عنب برده جناب از آسما...
-
توأمان
لغتنامه دهخدا
توأمان . [ ت َ ءَ ] (ع اِ) مثنای توأم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تثنیه ٔ توأم ، یعنی دو تا همزاد و حملی که به فارسی جنابه گویند. (ناظم الاطباء). آن هر دو بچه که از یک حمل زن زائیده شود و این تثنیه ٔ توأم است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ...