کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جوراب زنانه ساقه بلند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چرخ جوراب بافی
لغتنامه دهخدا
چرخ جوراب بافی . [ چ َ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دستگاه جوراب بافی . دستگاهی که بوسیله ٔ آن جوراب بافته شود. ماشین جوراب بافی .
-
جستوجو در متن
-
پاشنه بلند
لغتنامه دهخدا
پاشنه بلند. [ ن َ / ن ِ ب ُ ل َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کفش زنانه که پاشنه ٔ بلند دارد.
-
جزمة
لغتنامه دهخدا
جزمة. [ ج َ م َ ] (معرب ، اِ) کفش ساقه بلند و به این معنی دخیل است . (از متن اللغة). نوعی کفش ساق بلند است که ساق نزدیک به زانو میرسد و آن معرب است از جزمه ٔ ترکی . (از قطرالمحیط).
-
فراک
لغتنامه دهخدا
فراک . [ فْرا / ف ِ ] (انگلیسی ، اِ) نوعی لباس زنانه ٔ بلند. || نوعی روپوش بچگانه . (فرهنگ «لرنر» آکسفورد). || شنل بلند رهبانان . (فرهنگ «لرنر» آکسفورد) (وبستر امریکایی ). || لباس کارگری گشاد و راحت . (فرهنگ «لرنر» آکسفورد). || نیم تنه ٔ نظامی . (فره...
-
پیازچه
لغتنامه دهخدا
پیازچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر پیاز. پیاز خرد. || قسمی از احرار بقول با کونه ٔ خرد برنگ و طعم پیاز و ساقی سبز و باریک و دراز و میان کاواک . قسمی سبزی خوردنی و آن پیازی باشد با کونه ٔ خرد و ساقه ٔ میان تهی سبز بلند باریک .
-
ختمی
لغتنامه دهخدا
ختمی . [ خ َ ] (اِ) نام گیاهی از تیره ٔ پنیرکیان با ساقه های بلند و گلهای درشت تر با خواص پنیرک . جنسی از آن ختمی درختی است که برای زینت کاشته میشود. (از گیاه شناسی برای سال اول پزشکی تألیف حسین گل گلاب ).
-
چکمه
لغتنامه دهخدا
چکمه . [ چ َ م َ /م ِ ] (ترکی ، اِ) در ترکی ، موزه را گویند. (آنندراج ) (غیاث ). مأخوذ از ترکی ، موزه ٔ ساقه بلند و کفش مسافر. (ناظم الاطباء). قسمی پوتین ساقه بلند چرمین . پوتین ساقه بلند مخصوصی که معمولاً افسران ارتش یا اشخاص دیگر در اسب سواری پوشن...
-
دندان شیر
لغتنامه دهخدا
دندان شیر. [ دَ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح گیاه شناسی ) اسنان السباع . گیاه دائمی شیره دار از تیره ٔ مرکبات با برگهای فراهم و گلهای زرد روشن بر روی ساقه ٔ بلند، برگهای نورسته ٔ آن خام و پخته خوراکی است . دانه هایش دارای رشته هایی است به شکل چتر که باد بآسا...
-
چندرچاووش
لغتنامه دهخدا
چندرچاووش . [ چ َ دِ وُ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح زنانه ) آنکه خبرهای مهیج را بزودی از جایی بجای دیگر برد و این کلمه را بیشتر به دخترهایی که صاحب این عادتند گویند. زن یا دختری که عادت دارد اخبار را غالباً بزرگتر از واقع از جایی بجای دیگر برد.آدمی و بیشتر ...
-
سرخس
لغتنامه دهخدا
سرخس . [ س َ رَ ] (اِ) نام دارویی است که آن را گیل دارو گویند و آن چوبکی باشد سیاه رنگ ، بر کنار دریای خزر که دریای گیلان باشد یابند و آن دو قسم است : نر و ماده . بجهت دفع کدودانه و امراض دیگر مفید است . (برهان ) (آنندراج ). سرخس ها در منطقه ٔ معتدله...
-
بابونه گاوی
لغتنامه دهخدا
بابونه گاوی .[ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) گلی است بیرونش سفید و اندرونش زرد میباشد و آنرا بعربی حبق البقر و اصداق المرض گویند. (برهان ). گاوچشم . اقحوان البقر. کافوری . دارای ساقه های بلند و معطر که بر ضد کرم بکار میرود. (گیاه شناسی گل گلاب ص 265). تیره ...
-
خاکشیر
لغتنامه دهخدا
خاکشیر. (اِ) خاکشو. خاکشی . خوب گلان . خُبَّه . خَفَبج . شفترک . رجوع به خاکشور و خاکشی در این لغت نامه شود. خاکشیر گیاهی است خردو از نباتات کروسیفر ، بوته ٔ آن بلند و در حدود نیم متر میباشد. دارای ساقه ٔ مستقیمی است که شاخه های فرعی از آن منشعب شده ...
-
کاجیره
لغتنامه دهخدا
کاجیره . [ رَ / رِ ] (اِ) کاچیره . کاژیره . کافشه . رجوع به کافشه شود. گل رنگ . بَهرَم . بهرمان . کاغاله . گل کاغاله . عُصفر معصفر. کاکیان . خسق . خسک . دانه ای باشد سفید که از آن روغن کشند و به عربی آن دانه را احریض و گل آن را معصفر گویند و بعضی گوی...
-
ماشوره
لغتنامه دهخدا
ماشوره . [ رَ/ رِ ] (اِ) نی کوچکی را گویند که جولاهگان ریسمان برآن پیچند از برای بافتن . (برهان ) (از ناظم الاطباء).نی پاره ٔ کوچک میان تهی که جولاهگان دارند و ریسمانی بر آن پیچیده در ماکو نهند و جامه ببافند. (آنندراج ). نی میان تهی که جولا ریسمان بر...