کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جودة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جودة
لغتنامه دهخدا
جودة. [ ج َ دَ] (ع مص ) جَیِّد کردن . کار نیک کردن . || چیزی جید آوردن . || نیکو گفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تندرو گردیدن و رائع گشتن اسب . (اقرب الموارد). || یک بار تشنه شدن . || (اِ) پینکی . (منتهی الارب ).
-
جودة
لغتنامه دهخدا
جودة. [ ج ُ وَ دَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جواد، بمعنی سخی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جواد شود.
-
جودة
لغتنامه دهخدا
جودة. [ دَ ] (ع مص ) جید کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کار نیک کردن . || چیزی جَیِّد آوردن .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || نیکو گفتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || تندرو گردیدن و رائع گشتن اسب . (اقرب الموارد). نیکوروی گردیدن اسب . (م...
-
واژههای همآوا
-
جودت
لغتنامه دهخدا
جودت . [ ج َ / جُو دَ ] (از ع ، مص ) نیک بودن . خوب شدن . نیکو گشتن . || (اِمص ) نیکویی . خوبی . (فرهنگ فارسی معین ). نیکی . (غیاث اللغات ).- جودت ذهن ؛ تیزهوشی . حدت ذهن .- جودت رأی ؛ دها.- جودت فکر ؛ خوش فکر بودن .- جودت فهم ؛ صحت انتقال از ملز...
-
جستوجو در متن
-
نیکوروی
لغتنامه دهخدا
نیکوروی . [ رَ ] (حامص مرکب ) جلدی . چالاکی . (ناظم الاطباء). راهواری : جودة؛ نیکوروی اسب . (از منتهی الارب ).
-
بمنه
لغتنامه دهخدا
بمنه . [ ب ِ م َن ْ ن ِ هَِ ] (ع ق مرکب ) به نعمتش . به نعمت خداوند. (از فرهنگ فارسی معین ). سوگند به نعمت او.- بمنه وَ جوده ؛ به نعمتش و بخشش اش . (از فرهنگ فارسی معین ) : حق تعالی سایه ٔ دولت قاهره بر دین اسلام و مسلمانان پاینده دارد بمنه و جوده ....
-
نیکورو
لغتنامه دهخدا
نیکورو. [ رَ / رُ ] (نف مرکب ) خوش راه و رونده ٔ به شتاب . (ناظم الاطباء). نیکورونده . رهوار. جواد: یعقوب و سبت ؛ اسبی نیکورو. استجاده ؛ اسب نیکورو خواستن . تجوید و جودة؛ نیکورو گردیدن اسب . اضریج ؛ اسب نیکورو و تیزدو. (از منتهی الارب ).
-
ابداً
لغتنامه دهخدا
ابداً. [ اَ ب َ دَن ْ / اَ ب َ دا ] (ع ق ) ظرف زمان است برای تأکید در مستقبل نفیاً و اثباتاً. همیشه . جاویدان : ابداً یسترد ما وهب الدهََر فیالیت جوده کان بخلا. || هرگز. (مهذب الاسماء). هگرز. هیچ . هیچوقت . بهیچ روی . بهیچوجه . معاذاﷲ. پرگس . پرگست ...
-
جودت
لغتنامه دهخدا
جودت . [ ج َ / جُو دَ ] (از ع ، مص ) نیک بودن . خوب شدن . نیکو گشتن . || (اِمص ) نیکویی . خوبی . (فرهنگ فارسی معین ). نیکی . (غیاث اللغات ).- جودت ذهن ؛ تیزهوشی . حدت ذهن .- جودت رأی ؛ دها.- جودت فکر ؛ خوش فکر بودن .- جودت فهم ؛ صحت انتقال از ملز...
-
جواد
لغتنامه دهخدا
جواد. [ ج َ ] (ع ص ) سخی . مذکر و مؤنث در آن یکسان است . ج ، اجواد، اجاود، جُوَداء، جُوَدة، جود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || فرس جواد؛ اسب نیکوروی ، و همچنین فرسة جواد. (منتهی الارب ). اسب تندرو. (اقرب الموارد). اسب نیک رو. (ترجمان علامه )....
-
جدجوده
لغتنامه دهخدا
جدجوده . [ ] (اِخ ) مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: یکی از منازل بنی اسرائیل دردشت . (سفر اعداد 33 ، 32). و دور نیست که همان جد جوده باشد که در سفر تثنیه مذکور است . اما ولتون بر آن است که اولی اسم شخص و دومی اسم وادیی میباشد لیکن روبنصن در نقشه ٔ وادی غد...
-
پس گرفتن
لغتنامه دهخدا
پس گرفتن . [ پ َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گرفتن چیزی بعد از آنکه داده باشند. بازستدن چیزی که داده باشند. فرازگرفتن . بازگرفتن . واستدن . استرداد (ابداً تسترد ماوهب الدهر فیالیت جوده کان بخلا).- پس گرفتن بایع سلعة را از مشتری و غیره ؛ بازگرفتن بایع مت...
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن یسارالرازی مکنی به ابی عباد. هندوشاه بن سنجر در تجارب السلف آرد که ابوعباد کاتبی جلد بود و حساب بغایت نیکو می دانست الا آنکه سریعالحرکات و ابله وتندخوی بود وقتی که پیش مأمون آمدی مأمون گفتی :و کأنّه من دیر هزقل مف...