کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جواب و سؤال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جواب دادن
لغتنامه دهخدا
جواب دادن . [ ج َ دَ ] (مص مرکب ) پاسخ گفتن . جواب گفتن : گر بلندت کسی دهد دشنام به که ساکن دهد جواب سلام . سعدی . || پاسخ نوشتن : هزار نامه پیاپی نوشتمت که جواب اگرچه تلخ دهی در سخن شکرباری .سعدی .
-
جواب گرفتن
لغتنامه دهخدا
جواب گرفتن . [ ج َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) پاسخ شنیدن . پاسخ گرفتن : او جواب خویش بگرفتی از اووز سوءالش می نبردی غیر بو.مولوی .
-
جستوجو در متن
-
ال
لغتنامه دهخدا
ال . [ اِ ] (ترکی ، اِ) شهر و ولایت . (شرفنامه ٔ منیری ). نام شهر و ولایت . (برهان ).
-
ال
لغتنامه دهخدا
ال . [ اِ ] (علامت اختصاری ) رمز است الی آخر را مانند البیت ، القصیده و غیره . (یادداشت مؤلف ).
-
ال
لغتنامه دهخدا
ال . [ اُل ل ] (ع اِ) نخستین و از ماده ٔ اول نیست . (منتهی الارب ). || ما له اُل ّ و غل ّ؛ یعنی نیست او را چیزی از تفتگی و بی آرامی . (منتهی الارب ).
-
ال
لغتنامه دهخدا
ال . [ اِل ل ] (اِخ ) نام خدای تعالی . و هر اسم که در آخر آن لفظ ال یا ایل باشد مانند اسرائیل و جبرئیل و میکائیل آن اسم مضاف است بسوی خدای تعالی . (منتهی الارب ). بزبان سریانی یکی ازنامهای خدای تعالی است . (برهان ). رجوع به ایل شود.
-
الف و لام
لغتنامه دهخدا
الف و لام . [ اَ ل ِ ف ُ ] (حرف تعریف ) حرف تعریف عربی (ال ). رجوع به ال شود.
-
ال رأیت
لغتنامه دهخدا
ال رأیت . [ اَرَ ءَ ت َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ استفهامی ) یعنی هل رأیت ؟ آیا دیدی تو؟ (ناظم الاطباء). و رجوع به هل شود.
-
بالیمن و السعادة
لغتنامه دهخدا
بالیمن و السعادة.[ بِل ْ ی ُ ن ِ وَس ْ س َ دَ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + یمن + و + ال + سعادة) به میمونی و فرخی . به فرخندگی و نیکبختی . و رجوع به یمن و رجوع به سعادت شود.
-
ازین سو
لغتنامه دهخدا
ازین سو. [ اَ ] (حرف اضافه + صفت + اسم ) مخفف از این سو. از این جهت . از این طرف : ازین سو و زان سو پرستندگان پس پشت و پیش اندرون بندگان .فردوسی .
-
بالطوع و الرغبة
لغتنامه دهخدا
بالطوع و الرغبة. [ بِطْ طَ ع ِ وَرْ رَ ب َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + طوع + و + ال + رغبة) بطور فرمانبرداری و میل . فرمانبرداری از روی میل و رغبت . (ناظم الاطباء).
-
ال
لغتنامه دهخدا
ال . [ اِل ل ] (ع اِ) پیمان .(منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). || پیغام خدا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سوگند. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (اقرب الموارد). || زنهار. (منتهی الارب ). || فغان . ناله ٔ مصیبت و منه عجب ربکم من الّکم . (منتهی الارب )...
-
ال طمغی
لغتنامه دهخدا
ال طمغی . [ اَ طَ غا ] (ترکی ، اِ مرکب ) یا آل طمغی یا آل طمغا و یا آل تمغا. بمعنی علامت سرخ . در رحله ٔ ابن بطوطه بفتح همزه آمده است . رجوع به آل تمغا و آل طمغی شود.
-
بری ال
لغتنامه دهخدا
بری ال . [ ب َرْی ْ اِ ] (اِخ ) ( ساخته ٔ خدا) و آنرا در شعر بصورت بَریل بن موهب ال (یا موهبل )بن بَتعبن حاشد ذی مَرَع نیز خوانده اند. وی از ملوک و اقیال یمن و و مشهور به ذوبتع بود و گویند یکی از کسانی است که بهمراهی بلقیس به فلسطین نزد سلیمان آمد. و...