کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جهم
لغتنامه دهخدا
جهم . [ ج َ ] (اِخ ) ابن قیس یا جُحَیم قیس . از صحابیان است . (منتهی الارب ).
-
جهم
لغتنامه دهخدا
جهم . [ ج َ ] (ع مص ) روی ترش کردن . (تاج المصادر). ترش رویی کردن . (منتهی الارب ). روبرو شدن با کسی با رویی ترش و عبوس .(اقرب الموارد). ناخوش آمدن . (المصادر زوزنی ). || (ص ) روی ترش و زشت . (منتهی الارب ). گویند هو جهم الوجه . (منتهی الارب ). رجوع ...
-
جهم
لغتنامه دهخدا
جهم . [ ج َ هَِ ] (ع ص ) روی ترش و زشت ، گویند هو جهم الوجه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به جَهْم شود.
-
واژههای مشابه
-
ابن جهم
لغتنامه دهخدا
ابن جهم . [ اِ ن ُ ج َ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن جهم سامی . وفات 249 هَ .ق . شاعری از عرب در دربار متوکل عباسی و گویند او خلیفه را هجا گفت و متوکل او را بخراسان نفی کرد و نامه ای به طاهربن عبداﷲ نوشته امر داد او را مدت یک روز بیاویزد. ابن جهم چون بشاد...
-
جهم اسلمی
لغتنامه دهخدا
جهم اسلمی . [ ج َ اَ ل َ ] (اِخ ) از صحابیان است . (منتهی الارب ).
-
جهم بلوی
لغتنامه دهخدا
جهم بلوی . [ ج َ ] (اِخ ) از صحابیان است . (منتهی الارب ).
-
اصحاب جهم
لغتنامه دهخدا
اصحاب جهم . [اَ ب ِ ج َ ] (اِخ ) پیروان جهم بن صفوان بودند، و جهم از جبریان خالص بشمار میرفت ، بدعت خود را در ترمذ آشکار کرد و سلم بن احوز مازنی وی را در مرو در اواخر فرمانروایی امویان بکشت . وی با معتزله در نفی صفات موافق بود ولی بر نظریه ٔ ایشان در...
-
جهم بن صفوان
لغتنامه دهخدا
جهم بن صفوان . [ ج َ م ِ ن ِ ص َف ْ ] (اِخ ) رئیس مرحبه ٔ خراسان بود و بسال 128 هَ . ق . بقتل رسید. جهم بن صفوان میگفت خدا را به حی و قدیر و سایر صفات کمالیه وصف کردن روا نیست زیرا اینها صفات ممکن است و ندارد واجب از ممکن نمونه . (از انساب سمعانی ). ...
-
واژههای همآوا
-
جحم
لغتنامه دهخدا
جحم . [ ج َ ](ع مص ) برافروختن آتش را. (از منتهی الارب ) (المنجد)(آنندراج ). || زبانه کشیدن آتش . (از منتهی الارب ) (المنجد) (اقرب الموارد). جَحَم . (اقرب الموارد) (المنجد). بزرگ شدن آتش . (دهار). || چشم را وا داشتن . (از منتهی الارب ) (المنجد). || ب...
-
جحم
لغتنامه دهخدا
جحم . [ ج َ ح َ ] (ع مص ) زبانه کشیدن آتش . (از اقرب الموارد) (المنجد). جَحْم . رجوع به جَحْم شود.
-
جحم
لغتنامه دهخدا
جحم . [ ج ُ ح َ ] (ع اِ) مرغی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
-
جحم
لغتنامه دهخدا
جحم . [ ج ُ ح ُ ] (ع ص ، اِ) مردمان کم حیا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). ج ِ اَجْحَم . (منتهی الارب ).