کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جهل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جهل
لغتنامه دهخدا
جهل . [ ج َ ] (ع مص ) نادان شدن . (تاج المصادربیهقی ). نادان بودن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ضد علم . (اقرب الموارد). نادانستن . (آنندراج ). || نادان نمودن خود را. (منتهی الارب ). تسافُه . (اقرب الموارد از اساس اللغة). نادانی کردن . (دهار). || ...
-
جهل
لغتنامه دهخدا
جهل . [ ج ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جاهل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جاهل شود. || ج ِ جَهول .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جَهول شود.
-
جهل
لغتنامه دهخدا
جهل . [ ج ُهَْ هََ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جاهل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جاهل شود.
-
جهل
لغتنامه دهخدا
جهل .[ ج ُ هَُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جاهل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به جاهل شود. || ج ِ جَهول .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جَهول شود.
-
واژههای مشابه
-
جهل بسیط
لغتنامه دهخدا
جهل بسیط. [ ج َ ل ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ندانستن حقیقت چیزی مطلقاً. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
جهل مرکب
لغتنامه دهخدا
جهل مرکب . [ ج َ ل ِ م ُ رَک ْ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اعتقاد داشتن بر ماهیت چیزی بطوری که این اعتقاد خلاف ماهیت آن باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). جهل مرکب عبارت است از اعتقاد جازم غیرمطابق با واقع. جهل مرکب عبارت از اعتقاد جازم غیرمطابق است ...
-
واژههای همآوا
-
جحل
لغتنامه دهخدا
جحل . [ ج َ ] (اِخ ) ابن حنظلة. شاعر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جحل
لغتنامه دهخدا
جحل . [ ج َ ] (ع اِ) آفتاب پرست و آن را حرباء نیزگویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حرباء. (اقرب الموارد). جنسی است از کرباسک که روزگرد گویند او را. (لغت خطی ). || سوسمار کلان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ذیل اقرب الموارد). سوسمار کلان ...
-
جستوجو در متن
-
جهلة
لغتنامه دهخدا
جهلة. [ ج َ ل َ ] (ع اِ) اخص است از جهل . (ذیل اقرب الموارد). رجوع به جَهل شود.
-
تهتار
لغتنامه دهخدا
تهتار. [ ت َ ] (ع اِ) حمق و جهل . (اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
گرگی
لغتنامه دهخدا
گرگی . [ گ ُ ] (حامص ) گرگ بودن . عمل گرگ کردن . درندگی : به گرگی ز گرگان توانیم رست که بر جهل جز جهل نارد شکست . نظامی .شبانی پیشه کن بگذار گرگی مکن با سربزرگان سربزرگی .نظامی .
-
خفه گیر کردن
لغتنامه دهخدا
خفه گیر کردن . [ خ َ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در نهانی و بی اطلاع و آگاهی و با جهل و نادانی طرف او رادر معامله یا مانند آن مغبون کردن . بواسطه جهل فروشنده بقیمتی سخت ارزان خریدن . (یادداشت بخط مؤلف ).