کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جهانداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جهانداری
لغتنامه دهخدا
جهانداری . [ ج َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل جهاندار. ملکت . سلطنت . پادشاهی . (شرفنامه ٔ منیری ). نگهبانی جهان . (حاشیه ٔ برهان ). اداره ٔمملکت بنحوی نیکو. (فرهنگ فارسی معین ) : چون خداوند جهانداری و شاهی بتو دادگفت من یافتم اینک ز خداوند نظر. فرخی .در...
-
جستوجو در متن
-
گیتی داری
لغتنامه دهخدا
گیتی داری . (حامص مرکب ) عمل گیتی دار. گیتی داشتن . جهانداری .
-
جهانبانی
لغتنامه دهخدا
جهانبانی . [ ج َ هام ْ ] (حامص مرکب ) سمت جهانبان . جهانداری . سلطنت . پادشاهی : زمام ملک و پادشاهی در قبضه ٔ او نهد و جهانبانی و جهانداری او را دهد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ).چه آزادند درویشان ز آسیب گرانباری چه محتاجند سلطانان به اسباب جهانبانی .خاقان...
-
فرآشوبیدن
لغتنامه دهخدا
فرآشوبیدن . [ ف َ دَ ] (مص مرکب ) برآشوبیدن . برآشفتن . فرآشفتن : چون کار جهان چنین فراشوبدسر برکند از جهان جهانداری . ناصرخسرو.رجوع به فرآشفتن شود.
-
محضون
لغتنامه دهخدا
محضون . [ م َ ] (ع ص ) در کنار گرفته . حضانت شده . دربردارنده . حاوی : مشتمل دقایق جهانداری و محضون حقایق کامگاری . (روضةالعقول ، از مرزبان نامه چ تهران مقدمه ٔ مصحح ، صفحه ٔ «ح »).
-
حاجت خواستن
لغتنامه دهخدا
حاجت خواستن . [ ج َ خوا/ خا ت َ ] (مص مرکب ) سؤال . (دهار). دعا : حاجت خویش بی محابا بباید خواست . (کلیله و دمنه ).ای جهانداری کاین چرخ ز حق حاجت خواست که تو بر لشکر بدخواهانش بگمار مرا.منطقی .
-
دادگری
لغتنامه دهخدا
دادگری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل دادگر. عادلی . دادگستری . عدل ورزی : و این قفندنه از هندوان بود ولیکن از نیکوسیرتی و دادگری همه او را فرمانبردار شدند. (مجمل التواریخ ).دادگری شرط جهانداری است شرط جهان بین که ستمکاری است .نظامی .
-
مردم آزاری
لغتنامه دهخدا
مردم آزاری . [ م َ دُ ] (حامص مرکب ) ستمگری . اذیت . عمل مردم آزار : مردمی کرد در جهانداری مردمی به ز مردم آزاری . نظامی .بود کارش همه ستمکاری بی وفائی و مردم آزاری . نظامی .به چه کار آیدت جهانداری .مردنت به که مردم آزاری . سعدی .چگونه شکر این نعمت گ...
-
روز کوشش
لغتنامه دهخدا
روز کوشش . [ زِ ش ِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز جنگ . (از برهان قاطع) (انجمن آرا) (شرفنامه ٔ منیری ). روز نبرد : آن جهانداری که از آواز کوسش دمبدم روز کوشش آید اندر گوشش النصر معک .سلمان ساوجی (از انجمن آرا).
-
سیادت
لغتنامه دهخدا
سیادت . [ دَ ] (ع مص ) سیادة. رجوع به سیادة شود. || (اِمص ) بزرگی . سرداری . (غیاث ). مهتری : مهتران ... قصد زیردستان از مذهب سیادت محظور شناسد. (کلیله و دمنه ). معرفت قوانین سیادت و سیاست در جهانداری اصلی معتبر است . (کلیله و دمنه ).
-
قصار
لغتنامه دهخدا
قصار. [ ق َص ْ صا ] (ع ص ، اِ) گازر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). جامه کوب : شمشیر او قصار کین شسته به خون روی زمین پیکان او خیاط دین دلدوز کفار آمده . خاقانی .تیغت که مطرا کرد این عالم خلقان راخورشید لقب دادش قصار جهانداری . خاقانی .رجوع به گازر ش...
-
مفارقت یافتن
لغتنامه دهخدا
مفارقت یافتن . [ م ُ رَ / رِ ق َ ت َ ] (مص مرکب ) دور شدن .جدا شدن . دور افتادن : بنده باری تا از خدمت رکاب اعلای جهانداری مفارقت یافته است ... قیامتی آشکارا در دیده و دوزخی پنهان در دل دیده است . (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 325). و رجوع به مفارقت شو...
-
معنون گشتن
لغتنامه دهخدا
معنون گشتن . [ م ُ ع َن ْ وَ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) دارای عنوان شدن . آغاز گردیدن : یمین الدوله محمودبن سبکتکین پادشاهی بود که جراید جهانداری به مکارم ومفاخر او معنون گشتی . (لباب الالباب چ نفیسی ص 24).
-
انار اﷲ براهینهم
لغتنامه دهخدا
انار اﷲ براهینهم . [ اَ رَل ْ لا هَُ ب َ ن َ هَُ ] (ع جمله ٔ دعایی ) برهانها وحجتهای آنان را خداوند بآنان بیاموزاد: این پادشاه بنده پرور... در جهانداری بمکارم خاندان مبارک بوده است و معالی خصال ملوک اسلاف را اناراﷲبراهینهم قبله ٔ عزایم میمون دانستست ...