کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جهانبانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جهانبانی
لغتنامه دهخدا
جهانبانی . [ ج َ هام ْ ] (حامص مرکب ) سمت جهانبان . جهانداری . سلطنت . پادشاهی : زمام ملک و پادشاهی در قبضه ٔ او نهد و جهانبانی و جهانداری او را دهد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ).چه آزادند درویشان ز آسیب گرانباری چه محتاجند سلطانان به اسباب جهانبانی .خاقان...
-
جستوجو در متن
-
طیسطوس
لغتنامه دهخدا
طیسطوس . [ ] (اِخ ) یکی از پادشاهان روم که مدت دو سال جهانبانی کرد. (حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 76).
-
کوچک داشتن
لغتنامه دهخدا
کوچک داشتن . [ چ َ / چ ِ ت َ ] (مص مرکب ) حقیر شمردن . خرد و خوار انگاشتن . کوچک شمردن : جهانبانی و تخت کیخسروی مقامی بزرگ است کوچک مدار. سعدی .رجوع به کوچک شمردن شود.
-
مغانی
لغتنامه دهخدا
مغانی . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عامیانه ٔ مُغَنّیَة. (از محیط المحیط) (از دزی ). زنان سرودگوی . غناکنندگان و سرایندگان : سرود رود درود سلطنت او می داد و او غافل ، اغانی مغانی بر مثالث و مثانی مرثیه ٔ جهانبانی او می خواند. و او بیخبر. (نفثة المصدور چ ی...
-
کیخسروی
لغتنامه دهخدا
کیخسروی . [ ک َ / ک ِ خ ُ رَ / رُ ] (ص نسبی ) منسوب به کیخسرو. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : اگرچه دولت کیخسروی داشت چو مدهوشان سر صحراروی داشت . نظامی .به کیخسروی نامش افتاده چست نسب کرده بر کیقبادی درست . نظامی .جهانبانی و تخت کیخسروی مقامی ...
-
ابواللیث
لغتنامه دهخدا
ابواللیث . [ اَ بُل ْ ل َ ] (اِخ ) فقیه سمرقندی . صاحب حبیب السیر گوید: چون محمدخان شیبانی در ملک سمرقند بر سریر جهانبانی قرار گرفت ... و بگوش هوش او رسید که اولادعظام فقیه ابواللیث همواره خود را از دخل در امور ومهمّات حکام معاف میداشته اند آن طائفه ...
-
تاتارخان
لغتنامه دهخدا
تاتارخان . (اِخ ) ابن النجه خان . یکی از پادشاهان مغول :... النجه خان را در زمان جهانبانی دو پسر به یک شکم متولد گشت یکی را تاتار نام کرد و دیگری را مغول و چون این پسران بسن رشد و تمیز رسیدند النجه مملکت را برایشان تقسیم فرمود، تاتار و مغول پس از فوت...
-
روبانس
لغتنامه دهخدا
روبانس . [ ] (اِخ ) نام شخصی است که همراه شخصی دیگر بنام روبلس روم را متصرف شد و شهری ساخت و آن را رومیه نام نهاد و پس از چندی حکمران روبلس روبانس را بکشت و در امر جهانبانی مستقل گشت . (ازحبیب السیر چ تهران ص 73). این دو نام مصحف رموس و رمولوس است . ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. خوندمیر دردستورالوزراء (ص 81) آرد که : محمدبن القاسم و احمدبن عبداﷲ در زمان القاهرباﷲ بعد از عزل ابن مقله بنوبت متکفل امر وزارت گشتند و هم او در حبیب السیر (ج 1 ص 304) آرد که سلیمان بن حسن مخلد و احمدبن میمون و محمد...
-
حمیدة
لغتنامه دهخدا
حمیدة. [ ح َ دَ ] (ع ص ) مؤنث حمید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) : آنچنان آثار مرضیه و مساعی حمیده که در تقویم ابواب عدل ... ابوالقاسم محمود راست . (کلیله و دمنه ). او چند سال در ایالات آن بقعه ، آثار حمیده و مساعی پسندیده تقدیم داشت . (ترجمه ٔ تار...
-
گرانباری
لغتنامه دهخدا
گرانباری .[ گ ِ ] (حامص مرکب ) سنگینی . ثقیل بودن : چه سود از لوح کو ماند ز نقطه اولین حرفی که از روی گرانباری ز ابجد حرف پایانی . خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 423).چه آزادند درویشان ز آسیب گرانباری چه محتاجند سلطانان به اسباب جهانبانی . خاقانی .گران...
-
ذوالمناقب
لغتنامه دهخدا
ذوالمناقب . [ ذُل ْ م َ ق ِ ] (اِخ ) لقب فرخان بزرگ اسپهدبن دابویةبن جیل گاوباره . وی پس از پدر بتخت سلطنت طبرستان و گیلان نشست و ابواب عدل بر روی خلایق گشاده درهای ظلم و جور بربست و او را برادری بود سارویه نام و سارویه بموجب فرموده ٔ فرخان ، شهر سار...
-
طباریوس
لغتنامه دهخدا
طباریوس .[ ] (اِخ ) طباریس . رجوع به طباریس و قاموس الاعلام ترکی شود. در حبیب السیر این نام به غلط طبارنوس آمده : طبارنوس بعد از وفات افسطوس بر مسند خسروی نشست . و در سال هفتم از جهانبانی او «هردست » یا «هردوس » که در سلک اعاظم امرا انتظام داشت ، بلد...
-
ارتیاض
لغتنامه دهخدا
ارتیاض . [ اِ ] (ع مص ) رام شدن . (منتهی الارب ). رام شدن بتعلیم . || تعلیم گرفتن . تعلیم یافتن . سختی پذیرفتن . ریاضت پذیرفتن . (زوزنی ). ریاضت کشیدن . ستم کشیدن برای تعلیم گرفتن : وزیر ابوالعباس در صناعت دبیری بضاعتی نداشت و بممارست قلم و مدارات اد...