کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جنین
لغتنامه دهخدا
جنین . [ ج َ ] (اِ) میز کوچک . (ناظم الاطباء).
-
جنین
لغتنامه دهخدا
جنین . [ ج َ ] (ع اِ) مرده در گور. || هر چیز پوشیده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بچه اندر شکم . (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). بچه که در شکم مادر باشد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ج ، اجنة، اَجْنُن : شعر ناگفتن به از شعری که باشد...
-
واژههای مشابه
-
جفت جنین
لغتنامه دهخدا
جفت جنین . [ ج ُ ت ِ ج َ ] (اِ مرکب ) رجوع به جفت شود.
-
جستوجو در متن
-
کورتاژ
لغتنامه دهخدا
کورتاژ. (فرانسوی ، اِ) سقط جنین با نوعی عمل جراحی و به وسیله ٔ پزشک . بیرون آوردن جنین از رحم مادر. (از لاروس ).
-
ذرم
لغتنامه دهخدا
ذرم . [ ذَ ] (ع مص ) سقط جنین . افکندن زن بچه ٔ خود را. فکانه کردن جنین .
-
رویان شناسی
لغتنامه دهخدا
رویان شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) جنین شناسی . معرفةالجنین . (فرهنگ فارسی معین ). امبریولوژی . (لغات فرهنگستان ). شناخت جنین .
-
توزیغ
لغتنامه دهخدا
توزیغ. [ ت َ] (ع مص ) صورت کردن جنین را در شکم . یستعمل مجهولاً.(منتهی الارب ) (آنندراج ). صورت بسته شدن جنین در شکم . (ناظم الاطباء). صورت بسته شدن جنین در شکم پس از آشکار گردیدن صورت و جنبیدن آن . (از اقرب الموارد).
-
اجنن
لغتنامه دهخدا
اجنن . [ اَ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ جنین .
-
بارداری
لغتنامه دهخدا
بارداری . (حامص مرکب ) آبستنی . حَمْل . جنین داری .
-
اجنة
لغتنامه دهخدا
اجنة. [ اَ ج ِن ْ ن َ ] (ع اِ) ج ِ جنین .
-
ملیط
لغتنامه دهخدا
ملیط.[ م َ ] (ع ص ) بچه ٔ بی موی انداخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جنین پیش از آنکه موی درآورد: القته ملیصاً وملیطاً؛ بچه ناتمام افکند. (از ناظم الاطباء). جنین پیش از آنکه موی درآورده باشد. (از اقرب الموارد).
-
یاره
لغتنامه دهخدا
یاره . [ رَ / رِ ] (اِ) یارک . جفت . زهدان . مشیمه . جنین و رجوع به یارک شود.
-
آبه
لغتنامه دهخدا
آبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) لیزابه و لعابی که با جنین توأم برآید از شکم مادر. سخد. شاهد. نخط.