کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جنگاه
لغتنامه دهخدا
جنگاه . [ ج َ ] (اِ مرکب ) جنگ گاه . نبردگاه و میدان جنگ . (ناظم الاطباء).
-
جنگاه
لغتنامه دهخدا
جنگاه . [ ج ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، دارای 411 تن سکنه . آب آن از قنات .محصول غلات ، پنبه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
مناجز
لغتنامه دهخدا
مناجز. [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) پهلوان و بهادر و آنکه از جنگاه بدررود. (ناظم الاطباء). رجوع به مناجزة شود.
-
جنگ گاه
لغتنامه دهخدا
جنگ گاه . [ ج َ ] (اِ مرکب ) میدان جنگ . عرصه . معرکه .معترک . جنگاه . (ناظم الاطباء) : پیغمبر از جای خود [ مدینه ] تا جنگ گاه [ ذی قار ] بدید. (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ). و دیگر روز بر مدار قلعه بر سبیل نظاره و مطالعه ٔ جنگ گاهها طواف میکرد. (رشیدی...
-
ماقط
لغتنامه دهخدا
ماقط. [ ق ِ ] (ع ص ) فال سنگک زننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فال بین غیب گوی سنگ ریزه زننده . (از اقرب الموارد). || آزاده کرده ٔ آزادکرده ، منه قولهم : فلان ساقطبن ماقطبن لاقط، چه ساقط عبد ماقط است و ماقط عبد لاقط و او عبد معتق است...