کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جنف
لغتنامه دهخدا
جنف . [ ج َ ن َ ] (ع مص ) میل کردن . (المصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ترتیب عادل ). || میل کردن از راه . (منتهی الارب ). میل کردن بسوی ظلم . (غیاث از شرح نصاب )(از اقرب الموارد). || ظلم کردن . (اقرب الموارد). ستم کردن : فمن خاف من موص جنفاً او اثماً فا...
-
جنف
لغتنامه دهخدا
جنف . [ ج َن ِ ] (ع ص ) جورکننده و میل کننده . (از اقرب الموارد)(آنندراج ). کسی که میل کند از حق . (ناظم الاطباء).
-
جنف
لغتنامه دهخدا
جنف . [ ج ُ ] (ع ص ) ج ِ جَنْفاء. (اقرب الموارد). رجوع به جَنْفاء شود.
-
واژههای مشابه
-
جنف کلا
لغتنامه دهخدا
جنف کلا. [ج ن َ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از دههای بارفروش است . رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 160 شود.
-
جستوجو در متن
-
جنوف
لغتنامه دهخدا
جنوف . [ ج ُ ] (ع مص ) میل کردن از راه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || میل کردن از حق در وصیت . رجوع به جنف شود.
-
اجناف
لغتنامه دهخدا
اجناف . [ اِ ] (ع مص ) یافتن کسی را مائل از حق . || میل کردن از حق ، یا اجناف مخصوص بوصیت است و جنف در مطلق میل . (منتهی الارب ). || میل آوردن بچیزی . بچسبیدن از.
-
درآمدگی
لغتنامه دهخدا
درآمدگی . [ دَ م َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت درآمده . چگونگی درآمده . میل درونی و برگشت به درون . (ناظم الاطباء): جنف ؛ درآمدگی یک جانب اعلای سینه و پستی آن . قبل ؛ درآمدگی پیش هر دو پای . (منتهی الارب ).
-
کلا
لغتنامه دهخدا
کلا. [ ک َ ] (پسوند) به پارسی و تبری ، قریه و دیه و محله را نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). در بعض اسامی امکنه ٔ گیلان و مازندران این کلمه به آخر می پیوندد، و شاید در اصل قلعه ٔعربی همین کلمه باشد. مزید مؤخر امکنه چنانکه در: آرد کلا، آزادکلا، اثر...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن الحارث بن المبارک الخراز مکنی به ابوجعفر. راویه ٔ ابوالحسن المدائنی و العتابی . و او راویه ای مکثر و متصف بثقة و شاعر و از موالی المنصور بود.و چنانکه مرزبانی از قانع آرد وفات وی بذی الحجه ٔ سال 257 هَ . ق . بوده است او بباب...