کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنغی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جنغی
لغتنامه دهخدا
جنغی . [ ج َ ] (ترکی ، مص ) با کسی مشورت کردن . (شرفنامه ٔ منیری ) : به پیوست با صوف موئینهاهمی رفت جنغی به پشمینها. نظام قاری (دیوان ص 187).در این باب کرده ست ترک اختیارتو با صوف هم جنغئی شرم دار. نظام قاری .رجوع به جنقی شود.
-
واژههای همآوا
-
جنقی
لغتنامه دهخدا
جنقی . [ ج َ ] (ترکی ، مص ) کنکاش کردن جمعی باشد با هم ، گویند ترکی است . (برهان ) (ناظم الاطباء). || (اِ) مجلس . انجمن . (ناظم الاطباء).