کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنس سافل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جنس سافل
لغتنامه دهخدا
جنس سافل . [ ج ِ س ِ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) آن جنس که بالای نوع الانواع بود جنس سافل باشد چه شیب او جنسی دیگر نبود. رجوع به اساس الاقتباس ص 29 و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
-
واژههای مشابه
-
هم جنس
لغتنامه دهخدا
هم جنس . [ هََ ج ِ ] (ص مرکب ) دو چیز که از یک جنس ساخته شده باشند. || دو کس که دارای صفات روحی یکسان باشند. متناسب . هم خو : خورشید به جستجوی همجنسی پیمود هزار دور و هم فرد است . خاقانی .همجنس در عدم طلب اینجا مجوی از آنک نیلوفر از سراب نداده ست کس ...
-
ابناء جنس
لغتنامه دهخدا
ابناء جنس . [ اَ ءِ ج ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) هم جنسان : ابناء جنس ما را بمرتبت ایشان که رساند و ید علیا به ید سفلی چه ماند؟ (گلستان ). ابناء جنس او بر منصب او حسد بردند. (گلستان ).یک نظر افکن که مستثنی شوم زابناء جنس سگ که شد منظور نجم الدین سگا...
-
جنس بعید
لغتنامه دهخدا
جنس بعید. [ ج ِ س ِ ب َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) جنس نسبت به نوع ، بعید خوانده میشود هنگامی که چون آن نوع را با هر یک از انواع مُشارک ضمیمه کنیم و از ماهیت آنها بپرسیم همیشه آن جنس در جواب گفته نشود، مثلاً جسم برای انسان جنس بعید است ز...
-
جنس شدن
لغتنامه دهخدا
جنس شدن . [ ج َن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بی آرام و بی قرار شدن : جنس شدن بچه ؛ عصبانی و بی آرام شدن او. رجوع به جَنَس شود.
-
جنس قریب
لغتنامه دهخدا
جنس قریب . [ ج ِ س ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) جنس نسبت به نوع ، قریب خوانده میشود هنگامی که چون آن نوع را با هر یک از انواع ضمیمه کنیم و از ماهیت آنها جویا شویم همان جنس در جواب آید مثل حیوان نسبت به انسان . انسان در این جنس انواع...
-
جنس لطیف
لغتنامه دهخدا
جنس لطیف . [ ج ِ س ِ ل َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح جدید) کنایه از زن .
-
جنس الاجناس
لغتنامه دهخدا
جنس الاجناس . [ ج ِ سُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) آن باشد که جنسی اعم از آن نباشد چون جوهر. (مفاتیح العلوم خوارزمی ) (کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به جنس عالی شود.
-
اسم جنس
لغتنامه دهخدا
اسم جنس . [ اِ م ِ ج ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صاحب کشاف گوید: در نزد نحویان آن اسم باشد که بر همه ٔ افرادی که ماهیت مشترک دارند اطلاق گردد، خواه از راه شمول و خواه از راه بدلیت ، خواه اسم ذات باشد مانند: صُرَد و خواه اسم معنی باشد مانند: هدی ، خو...
-
خوش جنس
لغتنامه دهخدا
خوش جنس . [ خوَش ْ / خُش ْ ج ِ ] (ص مرکب ) خوش ذات . خوش باطن . مقابل بدجنس . مقابل بدذات . || از نژاد خوب . گهری . پاک گهر.
-
جستوجو در متن
-
نوع
لغتنامه دهخدا
نوع . [ ن َ / نُو ] (از ع ، اِ) گونه . قسم . (غیاث اللغات ). صنف . لون . (منتهی الارب ). جور : هر روز نوع دیگر می گفت . (تاریخ بیهقی ص 363). از این نوع بسیار گفتند. (تاریخ بیهقی ص 369). نوعی است از مرغان آب که او را طیطوی خوانند. (کلیله و دمنه ). آدم...
-
قاطیغوریاس
لغتنامه دهخدا
قاطیغوریاس . (معرب ، اِ) مقولات عشرة. (اساس الاقتباس چ دانشگاه ص 34). واضع منطق افتتاح این علم به ایراد ذکر اجناس عالیه کرده است که آن را مقولات عشره خوانند و هر چند رأی متأخران آن است که به سبب آنکه تعیین طبایع کلیات چه عالی و چه سافل و اشارت به ا...
-
اعتباری
لغتنامه دهخدا
اعتباری . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) نسبت است به اعتبار. (از یادداشت مؤلف ). منسوب به اعتبار بمعنی لحاظ و قرارداد، یعنی نسبی . اضافی . قراردادی . مقابل واقعی . آنچه در خارج وجود ندارد. چیزی که مابازاء خارجی ندارد. مقابل مطلق . مقابل کلی . چیزی که صرف اعتب...