کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنبنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جنبنده
لغتنامه دهخدا
جنبنده . [ جُم ْ ب َ دَ / دِ ](نف ) دابة. (ترجمان القرآن ). حرکت کننده : وز آن پس چو جنبنده آمد پدیدهمه رستنی زیر خویش آورید.فردوسی .
-
جستوجو در متن
-
مرتمز
لغتنامه دهخدا
مرتمز.[ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) جنبنده و اضطراب کننده . (آنندراج ). با هم جنبنده و به طور اجتماع جنبنده . (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ارتماز. رجوع به ارتماز شود.
-
متهزز
لغتنامه دهخدا
متهزز. [ م ُ ت َ هََ زْ زِ ] (ع ص ) جنبنده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). درخت جنبنده از باد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تهزع شود.
-
مصطفق
لغتنامه دهخدا
مصطفق . [ م ُ طَ ف ِ ] (ع ص ) درخت جنبنده از باد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).جنبنده و مرتعش . (ناظم الاطباء). || تارهای عود جنبنده از زخمه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دریای خروشان . موّاج . (از اقرب الموارد). || قوم مضطرب ...
-
رامس
لغتنامه دهخدا
رامس . [ م ِ ] (ع ص ) مفردِ روامس . پرنده یا هر جنبنده ای که شب بیرون آید. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). مرغ که بشب پرد یا هر جنبنده که بوقت شب بیرون آید. (از منتهی الارب ).
-
متنمل
لغتنامه دهخدا
متنمل . [ م ُ ت َ ن َم ْ م ِ ] (ع ص ) جنبنده و بعض قوم در آینده در بعض . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). جنبنده مانند مورچه . (ناظم الاطباء). و رجوع به تنمل شود.
-
ممتخض
لغتنامه دهخدا
ممتخض . [ م ُ ت َ خ ِ ] (ع ص ) بچه ٔ در شکم مادر جنبنده . (از منتهی الارب ). بچه ای که در شکم مادر می جنبد. || شیر جنبنده در شیرزنه . (ناظم الاطباء). و رجوع به امتخاض شود.
-
عرات
لغتنامه دهخدا
عرات . [ ع َرْ را ] (ع ص ) درخشنده و لرزنده و جنبنده از نیزه و برق . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
دحمور
لغتنامه دهخدا
دحمور. [ دُ ] (ع اِ) دابه ای است کوچک . (از منتهی الارب ). جنبنده ای خرد. حیوان کوچکیست .
-
دخداخ
لغتنامه دهخدا
دخداخ . [ دَ ] (ع اِ) دابه ٔ کوچک . جنبنده ٔ خرد. || شیر. (مهذب الاسماء).
-
رجرج
لغتنامه دهخدا
رجرج . [ رَ رَ ] (ع ص ) جنبان و لرزان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). لرزان و جنبنده . (از اقرب الموارد).
-
متوقش
لغتنامه دهخدا
متوقش . [ م ُ ت َ وَق ْ ق ِ ] (ع ص ) جنبنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به توقش شود.
-
مختفق
لغتنامه دهخدا
مختفق . [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) گوراب جنبنده و طپنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به اختفاق شود.
-
مهتز
لغتنامه دهخدا
مهتز. [ م ُ ت َزز ] (ع ص ) جنبنده و لرزنده و از جانبی به جانبی حرکت کننده . و رجوع به مهتزة و اهتزاز شود.