کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جنان
لغتنامه دهخدا
جنان . [ ج َ ] (اِخ ) کوه یا وادیی است به نجد. (معجم البلدان ) (مراصد).
-
جنان
لغتنامه دهخدا
جنان . [ ج َ ] (ع اِ) جامه . (منتهی الارب ). ثوب . (اقرب الموارد). || شب . || جنان لیل ؛ تاریکی شب .اندک تاریکی که در اول شب باشد. || از هرچیز میانه و جوف آن چیز که بنظر نمی آید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) . || حریم . (منتهی الارب ). || قلب یا موض...
-
جنان
لغتنامه دهخدا
جنان . [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِجنت . (دهار) (لغت نامه ٔ مقامات حریری ). ج ِ جنت ، بمعنی بهشت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از غیاث اللغات از کشف اللغات و قاموس و منتخب ) : آن باهنر تویی که ز هر دانشی دلت آراسته ست همچو ز هر نعمتی جنان . سوزنی .مرغ...
-
جنان
لغتنامه دهخدا
جنان . [ ج ُ ](ع اِ) سپر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). تُرْس .
-
واژههای مشابه
-
جنان الورود
لغتنامه دهخدا
جنان الورود. [ ج ِ نُل ْ وَ ](اِخ ) از توابع طلیطله است در اندلس . گویند کهف و رقیم مذکور در قرآن کریم بدانجاست . (معجم البلدان ).
-
طبقات جنان
لغتنامه دهخدا
طبقات جنان . [ طَ ب َ ت ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از طبقات عالم مثال است .رجوع به طبقات عالم مثال و حکمت اشراق ص 243 شود.
-
جستوجو در متن
-
اجنان
لغتنامه دهخدا
اجنان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ جَنان . || ج ِ جَنَن .
-
مهرارت
لغتنامه دهخدا
مهرارت . [ م ِ اِ ] (اِخ ) نام یکی از گردشگاهها و ملحقات اصفهان : گنبد مهرارت که چنان جنان گوش جنان نشنیده و محاسن و نعوت آن در دهان جهان نگنجیده . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 26).
-
هفت طاق
لغتنامه دهخدا
هفت طاق . [ هََ ] (ص مرکب ) آنچه دارای هفت طاق باشد. || کنایه از فلک و جهان : این راه غولدار و پل هفت طاق راتا چارسوی هشت جنان چون گذاشتی ؟خاقانی .
-
ابوالولید
لغتنامه دهخدا
ابوالولید. [ اَ بُل ْ وَ ] (اِخ ) ابن جنّان شاطبی . ادیبی متصوف بود. (قاموس ). و صاحب تاج العروس گوید بعد از سال 770 هَ . ق . به دمشق آمد.
-
لصبین
لغتنامه دهخدا
لصبین . [ ل ِ ب َ ] (اِخ ) موضعی است . تمیم بن مقبل گوید:اَتاهن ّ لبّان ببیض نعامةحواها بذی اللصبین فوق جنان .(از معجم البلدان ).
-
حکمان
لغتنامه دهخدا
حکمان . [ ح َ ک َ ] (اِخ ) نام موضعی به بصره منسوب به حکم ابن العاص ثقفی و الف و نون حکمان حرف نسبت است مانند یاء و این معمول مردم بصره است . چنانکه در نسبت به عبداﷲ عبداللیان گویند. (نقل به معنی از معجم البلدان ). و ملخص معجم یعنی مؤلف مراصدالاطلاع...
-
نااسپری
لغتنامه دهخدا
نااسپری . [ اِ پ َ ] (ص مرکب ) جاویدان . خالد. همیشگی . ثابت . پابرجا. دائمی . مقابل اسپری : جنان جای الفنج و ملک بقاست بقائی و ملکی که نااسپریست . ناصرخسرو.رجوع به اسپری و سپری شود.