کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جمیعاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جمیعاً
لغتنامه دهخدا
جمیعاً. [ ج َ عَن ْ ] (ع ق ) همگی . همه . همگان . || سراسر. تماماً. (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
یکباسرک
لغتنامه دهخدا
یکباسرک . [ ی َ / ی ِ س َ رَ ] (ق مرکب )یک بارگی و جمیعاً و تماماً و همگی . (ناظم الاطباء).
-
قاطبةً
لغتنامه دهخدا
قاطبةً. [ طِ ب َ تَن ْ ] (ع ق ) قاطبة. تمام .همه . (آنندراج ). عموماً. جمیعاً. طراً. کلا. کافة.
-
العزة
لغتنامه دهخدا
العزة. [ اَ ع ِزْ زَ ت ُ لِل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ) مأخوذ از آیه ٔ «اء یبتغون عندهم العزة فان العزّة ﷲ جمیعاً» (قرآن 139/4) یا آیه ٔ «ان العزّة ﷲ جمیعاً» (قرآن 65/10)؛ یعنی قوت و عزت همگی خدای راست .
-
غرضان
لغتنامه دهخدا
غرضان . [ غ ُ ] (ع اِ) در بینی ، قسمتی است که از قصبه ٔ بینی از هر دو طرف به پائین کشیده می شود. (از منتهی الارب ). الغرضان فی الانف ، ما انحدر من قصبة من جانبیه جمیعاً. (اقرب الموارد). تجاویف دو طرف قصبةالانف . (ناظم الاطباء).
-
طر
لغتنامه دهخدا
طر. [ طُرر ] (ع اِ) همه : جأوا طراً؛ آمدند همه . (منتهی الارب ). جمیع. کلا.همگی . جمیعاً. کافةً. قاطِبة. گِشت . همگان . کلمه ٔ طر در زبان عرب جز به صورت حال بصورت دیگر استعمال نشده ، یعنی همیشه بمعنی همه و بصورت طرّاً آمده است .
-
مطویات
لغتنامه دهخدا
مطویات . [ م َ وی یا ] (ع ص ، اِ) چیزهای پیچیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ مطویه . (ناظم الاطباء) : و ماقدروا اﷲ حق قدره و الارض جمیعاً قبضته یوم القیمة و السموات مطویات بیمینه سبحانه و تعالی عما یشرکون . (قرآن 67/39).- مطویات ضمیر ؛ کنایه از اراد...
-
ترتب
لغتنامه دهخدا
ترتب . [ ت ُ ت ُ ] (ع ص ، اِ) ثابت وپای برجای . (ناظم الاطباء). مقیم و ثابت . (اقرب الموارد) (از المنجد). || خاک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد). || جاؤوا ترتباً؛ای جمیعاً (اقرب الموارد) یعنی همه آمدند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ابد...
-
حصن بنی عمارة
لغتنامه دهخدا
حصن بنی عمارة. [ ح ِ ن ِ ب َ ع ِ رَ ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا که عبدالرحمان بن محمدبن شتمین از خلفای اموی اندلس به سال 313 هَ . ق . آنجا را فتح کرده و امر به غارت داد، چنانکه ابن عبد ربه در ارجوزه ٔ خویش در غزوه ٔ سنه ٔ ثلاث عشرة و ثلثمائة آورده است :...
-
رمد
لغتنامه دهخدا
رمد. [ رَ ] (ع مص ) هلاک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). هلاک شدن غنم از سرما یا برف ریزه و یقال : قد رمدنا القوم َ؛ اذا اتینا علیهم . (منتهی الارب ). رمد غنم ؛ هلاک شدن آن از سرما یا از برف ریزه و منه : قدمنا هذا البلد فرمدنا فیه . و ابن سکیت گفت یقال :...
-
شتی
لغتنامه دهخدا
شتی . [ ش َت ْ تا ] (ع ص ) ج ِ شتیت به معنی کار پراکنده . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). متفرق : تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتی . (قرآن 14/59)؛ ... و دلهای ایشان پراکنده است . (از محیط المحیط).- || قوم شتی ؛گروه از اصناف مردم . (منتهی الارب ). قومی...
-
محصنة
لغتنامه دهخدا
محصنة. [ م ُ ح َص ْ ص َ ن َ ] (ع ص ) دارای باروی استوار. دیوار استوار به گرد کشیده . باحصن . حصین : لایقانلونکم جمیعاً الا فی قری محصنة او من وراء جُدُر ... (قرآن 14/59). و اهل الصین فی کل موضع لهم مدینة محصنة عظیمة. (اخبار الصین و الهند ص 26).
-
مطلقاً
لغتنامه دهخدا
مطلقاً. [ م ُ ل َ قَن ْ ] (ع ق ) مطلقا. کاملاً و تماماً و جمیعاً و بالکلیه و سراسر. (ناظم الاطباء). بی قید. بی شرط. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).بطور مؤکد و قطعی : چون مطلقاً فرموده بودند که به علت قبالات کهنه ٔ سی ساله دعوی نشنوند. (تاریخ غازانی ص 2...
-
استشزار
لغتنامه دهخدا
استشزار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) باشگونه تافته شدن ریسمان . (منتهی الارب ). باشگونه تافته شدن رسن . || بلند شدن . (منتهی الارب ). || باشگونه تافتن ریسمان را. (منتهی الارب ). باشگونه تافتن رسن را. || بلند کردن . (منتهی الارب ). || الاستشزار؛ الرفع و الارتف...