کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جمله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جملة
لغتنامه دهخدا
جملة. [ ج ُ ل َ ] (ع اِ) همگی چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). همه . ج ، جُمَل . (منتهی الارب ). || تماماً. سراسر. (فرهنگ فارسی معین ): جمله ٔ کتاب را خواندم . || کلام تام . (منتهی الارب ). کوچکترین واحد کلام که مفید معنی باشد و آن مرکب است از م...
-
من جمله
لغتنامه دهخدا
من جمله . [ م ِ ج ُ ل َ / ل ِ ] (از ع ، ق مرکب ) به معنی از میان و از جمله و از میان همه و تماماً و سراسر. || القصه و حاصل کلام . (ناظم الاطباء).
-
خود جمله کردن
لغتنامه دهخدا
خود جمله کردن . [ خوَدْ / خُدْ ج ُ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خود را کسی انگاشتن و بفکر خود کار کردن : چون حاجب ... در این میانه سقط شد پسرابله او خود جمله کرد و پنداشت که اشارت وزیر بوزهیر فرمان خدای است . (المضاف الی بدایع الازمان ص 8).
-
جستوجو در متن
-
پارانتز
لغتنامه دهخدا
پارانتز. [ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) جمله ٔ معترضه . || و علامت جمله ٔ معترضه در کتابت و آن دو قوس است در دو طرف جمله (). هلالین . قوسین .
-
خبریه
لغتنامه دهخدا
خبریه . [ خ َ ب َ ری ْ ی َ ] (ص نسبی ) مقابل انشائیه .- جمله ٔ خبریه ؛ جمله ٔ خبریه جمله ای است که قابل تصدیق و تکذیب باشد. چون زید رفت ، علی آمد، حسین کتاب دارد. رجوع به جمله ٔ خبری شود.
-
خبری
لغتنامه دهخدا
خبری . [ خ َ ب َ ] (ص نسبی ) مقابل انشائی .- جمله ٔ خبری ؛ جمله ٔ خبری جمله ای است که قابل صدق و کذب است در مقابل جمله ٔ انشائی که چنین قابلیتی ندارد. جملاتی چون : زید رفت ، عمرو آمد، حسن ایستاده است ، تقی نشسته است ، درخت سبز است همه جمله ٔ خبری ان...
-
گز
لغتنامه دهخدا
گز. [ گ َ ] (اِ) از جمله ٔ حلویات است : گز را ز جمله ٔ حلویات از چه روچشم تمام مجلسیان برشکست اوست .میرزا اشتها.
-
جنمة
لغتنامه دهخدا
جنمة. [ ج َ م َ ](ع اِ) جمله و جماعت : جنمةالشی ٔ؛ جمله ٔ چیزی و جماعت آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
عاطفة
لغتنامه دهخدا
عاطفة. [ طِ ف َ ] (ع ص ) (حروف ...) در عربی ده حرف است که مابین دو جمله یا کلمه واقعشده و جمله یا کلمه ٔ بعد از خود را به ماقبل خود ربط دهد. جمله یا کلمه ای که بعد از حروف عاطفه است معطوف و جمله و یا کلمه ٔ ماقبل را معطوف ٌ علیه نامند. وآن حروف عبارت...
-
باد بود
لغتنامه دهخدا
باد بود. (جمله ) گوئی هیچ نبود. هیچ بود. (آنندراج ) . رجوع به باد شود.
-
گاسیون
لغتنامه دهخدا
گاسیون . [ ی ُ ] (اِخ ) از جمله بنادر معروف ممالک تابعه ٔ ایران واقع در کنار دریای مغرب من جمله در مصر است . رجوع به ایران باستان صص 1510 - 1511 شود.
-
صح ذلک
لغتنامه دهخدا
صح ذلک . [ ص َح ْ ح َ ذا ل ِ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) درست است این . این صحیح است : مولا شده جمله ٔ ممالک توقیع تو را به صح ذلک .نظامی .
-
غفراﷲ لک
لغتنامه دهخدا
غفراﷲ لک . [ غ َ ف َ رَل ْلا هَُ ل َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) یعنی خدای گناه ترا ببخشد. این جمله را در مقام دعا و خطاب گویند.
-
ویرگول
لغتنامه دهخدا
ویرگول . (فرانسوی ، اِ) نشانه ٔ فاصله در جمله و بخشی از جمله بدین شکل «،» در زبانهای غربی . به کار بردن این نشانه در فارسی نیز رایج شده است .