کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جمارة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جمارة
لغتنامه دهخدا
جمارة. [ ج ُم ْ ما رَ ] (ع اِ) یکی جُمّار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جمار شود.دل خرما. (مهذب الاسماء). پیه خرمابن . شحم خرمابن .
-
واژههای همآوا
-
جمعرة
لغتنامه دهخدا
جمعرة. [ ج َ ع َ رَ ] (ع اِ) پشته ٔ درشت بلند یا سنگ توده ٔ بلند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به جمعد شود.
-
جمعرة
لغتنامه دهخدا
جمعرة. [ ج َ ع َ رَ ] (ع مص )گرد آوردن گوش وقت گزیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): جمعر الحمار جمعرة؛ گرد آورد خر گوش خود را وقت گزیدن . || گرد گردانیدن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
جمارات
لغتنامه دهخدا
جمارات . [ ج ُم ْ ما ] (ع اِ) ج ِ جُمّار. رجوع به جمار شود. || ج ِ جمارة. (از اقرب الموارد). رجوع به جمارة شود.
-
قرمد
لغتنامه دهخدا
قرمد. [ ق َ م َ ] (ع اِ) آنچه بدان طلا نمایند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مانند زعفران و گچ . || نوعی از سنگها. (منتهی الارب ). قیل جمارة لها خروق یوقد علیها فتنضج و یبنی بها.(اقرب الموارد). || سنگریزه ای است که پخته از آن بنا سازند. || سفال و خش...
-
پیه
لغتنامه دهخدا
پیه .(اِ) شحم . پِه ْ. وزد. پی . حمیش . چربوی گذاخته ٔ حیوان . چربوی گوسفند و دیگر جانوران . چیزی سپید که بر گوشت مانند روغن منجمد میباشد و آنرا به عرف چربی گویند. (غیاث ). قسمی چربی که در بعض اعضاء حیوان است چون چربوی چادرپیه و چربوی روی کلیتین و غی...