کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جلنگ
لغتنامه دهخدا
جلنگ . [ ج ِل ِ ] (اِ) نوعی از قماش ابریشمی باشد که آنرا با زرتار و بی زرتار نیز میبافند و از آن قبا و چکمه و کلاه و شلوار و امثال آن میسازند. (برهان ) : در بر آن جلنگ زربفته ای بسا دل که شد بهم رفته . اوحدی .|| بیاره و بنه ٔ خربوزه و هندوانه و کدو و...
-
جستوجو در متن
-
چلونک
لغتنامه دهخدا
چلونک . [ چ َ ن َ ] (اِ) درخت و بوته ٔ خربزه را گویند. (برهان ) (آنندراج ). همان جلونک است . (شرفنامه ٔ منیری ). جلنگ .بیاره و بته ٔ خربزه و هندوانه و کدو و خیار و نظایراینها. و رجوع به جلنگ و جلونک شود. || تخم خربزه یا گل آن . (ناظم الاطباء). || (اِ...
-
تلنگ
لغتنامه دهخدا
تلنگ . [ ت ِ ل ِ] (اِ) زدن انگشت باشد بر دف و دایره و امثال آن . (برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء)(از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) : آنجاکه بچرخ است مه از ضرب تلنگ آتش زند از شوق در آن راه شلنگ رفتیم و رسیدیم و گرفتیم به چ...