کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلد بزرگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جلد شدن
لغتنامه دهخدا
جلد شدن . [ ج َ ش ُدَ ] (مص مرکب ) جُلوده . جَلاده . (تاج المصادر بیهقی ): انکماش ؛ جَلد و چست شدن . (از یادداشت های دهخدا).
-
جلدبه جلد
لغتنامه دهخدا
جلدبه جلد. [ ج َ ب ِ ج َ ] (ق مرکب ) فوراً. معجّلاً. به تعجیل . به سرعت . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
جلدة
لغتنامه دهخدا
جلدة. [ ج َ دَ ] (ع ص ) مؤنث جلد. (از اقرب الموارد). رجوع به جلد شود. || خرمابن سخت و بزرگ که بی آب صبر تواند کرد. || شتر ماده ٔ بسیارشیر و بسیارچرب . || شترماده ٔ بی بچه وبی شیر. (منتهی الارب ): شاة جلدة؛ گوسفند بی شیر و بی بچه . (از اقرب الموارد)....
-
جلاد
لغتنامه دهخدا
جلاد. [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ جَلد. (منتهی الارب ). || ج ِ جَلَد. (ناظم الاطباء). || ج ِ جِلدَة. (منتهی الارب ). || خرمابن سخت و بزرگ . || شتر ماده ٔ بسیار شیرده . || شتر ماده ٔ بی شیر و بی بچه . (از اقرب الموارد). رجوع به جَلدَة شود. || (مص ) با کسی شمشی...
-
شواء
لغتنامه دهخدا
شواء. [ ش َوْ وا ] (اِخ ) ابوالمحاسن یوسف بن اسماعیل کوفی حلبی . متوفی 635 هَ . ق . او را دیوان بزرگ است در چهار جلد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به یوسف شود.
-
لاروس
لغتنامه دهخدا
لاروس . (اِخ ) پیر. عالم نحوی و لغوی فرانسوی .مولد توسی (یُن ) (1817 - 1875 م .). لغت نامه ٔ بزرگ عمومی قرن نوزدهم (در پانزده جلد) از مؤلفات اوست .
-
نابغة
لغتنامه دهخدا
نابغة. [ ب ِ غ َ ] (ع ص ) مرد بزرگ شأن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد بزرگ مرتبه . (ناظم الاطباء). مرد عظیم الشان . (المنجد) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). || مُجید. فصیح . (المنجد). شاعر غراء. (آنندراج ). شاعری که از شعر ارثی نداشته باشد و شعر ...
-
پادار
لغتنامه دهخدا
پادار. (نف مرکب ) آنکه پای دارد. پایور. مقابل بی پا. || معتبر. بااعتبار. توانگر. که مفلس نیست . که پول نزد او سوخت نشود. || پادار در دوستی ؛ باوفا. وفی ّ. || اسب جلد و تند و تیز. || همیشه . باقی . برقرار. (برهان ). || (اِ مرکب ) چوب دستی بزرگ . چماق ...
-
خاکی
لغتنامه دهخدا
خاکی . (اِخ ) میرزابیک که با ملا صوفی بتألیف «بت خانه » تذکره ٔ بزرگ در دو جلد بسال 1010 هَ . ق . پرداخت و عبداللطیف بن عبداﷲالعباسی در 1021 بر آن ضمیمه ای نوشته است . (از کتاب احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ج 3 ص 828).
-
رنه
لغتنامه دهخدا
رنه . [ رِ ن ِ ] (اِخ ) رنه ٔ اول (1409 - 1480 م .). دوک آنژو و لورن و بار بود و علاوه بر این سمت ، کنت پروونس و پیدمونت و پادشاه ناپل و سیسیل و به دادگری معروف بود و از ادبیات و موسیقی بهره ٔ وافی داشت . آثار وی در 4 جلد بزرگ منتشر شده است . رجوع به...
-
اصفهبدان
لغتنامه دهخدا
اصفهبدان . [ اِ ف َ ب َ / ب ُ ] (اِخ ) نام شهریست که فرخان بزرگ اسپهبد یا اصفهبد ذوالمناقب فرزند دابویه عمارت آن فرمود و آنجا قصر ساخت . (از تاریخ طبرستان ابن اسفندیار ج 1 ص 157). ورجوع به ص 164 و 173 همان جلد و اصفهبد فرخان شود.
-
وطب
لغتنامه دهخدا
وطب . [ وَ ] (ع اِ) مشک شیر. (مهذب الاسماء). مشک شیر خاصة، و هو جلد الجذع فما فوقه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). ج ، وِطاب ، اوطاب ، اَوطُب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). جج ، اَواطِب . (منتهی الارب ) (آنندرا...
-
علی کاشف الغطاء
لغتنامه دهخدا
علی کاشف الغطاء. [ ع َ ی ِ ش ِ فُل ْ غ ِ ] (اِخ ) ابن محمدرضابن موسی بن جعفر کاشف الغطاء نجفی . وی مورخ بود و در حدود سال 1267 هَ . ق . متولد شد. و نزد شیخ راضی و شیخ مهدی آل کاشف الغطاء و شیخ جعفر تستری و شیخ محمدحسن مامقانی تلمذ نمود و در اول محرم ...
-
علی فزاری
لغتنامه دهخدا
علی فزاری . [ ع َ ی ِ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن عبدالرحمان بن ضحاک فزاری . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن مقری (در التکملة شهرت وی «ابن بقری » ذکر شده است ). فقیه و محدث و متکلم بود و در سال 552 یا 553 یا 557 هَ . ق . در غرناطة درگذشت . او ...