کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلال آباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان فراهان علیا بخش فرمهین شهرستان اراک واقع در شش هزارگزی شمال باختر فرمهین و شش هزارگزی راه مالرو عمومی . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است .سکنه ٔ آن 511 تن . آب آن ازقنات و محصول آن غلات ، ب...
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است مخروبه از بخش سمیرم بالا شهرستان شهرضا. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نجف آباد شهرستان اصفهان ، واقع در هفت هزارگزی جنوب باختری نجف آباد و پنج هزارگزی جنوب شوسه ٔ اصفهان به نجف آباد. موقع جغرافیایی آن معتدل است . سکنه ٔ آن 773 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، بادام ،میوه جات...
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای بلوک جویم و بیدشهر فارس . (مرآت البلدان ).
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای بلوک خفرک و مرودشت فارس . (مرآت البلدان ).
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای بلوک دربقاضی نیشابوردر سمت شرقی بلده در سه فرسنگی واقع است . آب آن از قنات و هوای آن در زمستان سرد و در تابستان گرم است .این ده 15 خانوار سکنه دارد. (مرآت البلدان ج 4).
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای بلوک کربال فارس . (مرآت البلدان ).
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) مزرعه و قلعه ای است در تربت سرجام . بنای قلعه از حسام السلطنه سلطان مرادمیرزا است آبش از چشمه ٔ چمن چاهی و هوایش گرمسیری است . این مزرعه تقریباً 50 تن سکنه دارد. (از مرآت البلدان ج 4).
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) مزرعه ای از مزارع قریه ٔ توش آباد کاشان . (مرآت البلدان ج 4).
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ ) مزرعه ای است در ناحیه ٔ فشارود قاینات مشتمل بردو قسمت که یکی را جلال آباد علیا و دیگری را جلال آبادسفلی گویند. آب آن از قنات و هوای آن معتدل است . این مزرعه 10 خانوار سکنه دارد. (مرآت البلدان ج 4).
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ )از مزارع سعیدآباد سیرجان کرمان . (مرآت البلدان ).
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ ] (اِخ )دهی جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین واقع در 20هزارگزی شمال باختر معلم کلایه و 48هزارگزی راه عمومی . این ده کوهستانی و دارای هوایی معتدل است . سکنه ٔ آن 116 تن . آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و مختصر بنشن ...
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ ج َ] (اِخ ) قریه ای است از قرای نرماشیر. این ده 86 خانوار رعیت دارد. زراعت آن خوب است . (مرآت البلدان ).
-
جلال آباد
لغتنامه دهخدا
جلال آباد. [ج َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای براکوه قاینات . این ده تقریباً 260 تن سکنه دارد. (مرآت البلدان ج 4).
-
واژههای مشابه
-
جلال اسلام
لغتنامه دهخدا
جلال اسلام . [ ج َ اِ ] (اِخ ) (مولانا ...) از پزشکان معروف زمان شاه شجاع است . رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 283 و 284 شود.