کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلاح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جلاح
لغتنامه دهخدا
جلاح . [ ج ِ ] (ع مص ) مجالحة. (ناظم الاطباء). رجوع به این کلمه شود.
-
جلاح
لغتنامه دهخدا
جلاح . [ ج ُ ] (ع ص ) جلاخ . سیل که همه چیز ببرد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
جلاه
لغتنامه دهخدا
جلاه . [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ جَلهة، بمعنی ناحیه و کرانه ٔ وادی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به جلهة شود.
-
جستوجو در متن
-
قنابة
لغتنامه دهخدا
قنابة. [ ق ُ ب َ ] (اِخ ) کوشکی است در مدینه از احیحةبن جلاح . (از معجم البلدان ).
-
ذات الجواشن
لغتنامه دهخدا
ذات الجواشن . [ تُل ْ ج َ ش ِ ] (اِخ ) نام زره قیس بن زهیر است که از احیحةبن جلاح بستده بود و ربیعبن زیاد آن را به غصب ببرد. (المرصع).
-
قاضی محمد
لغتنامه دهخدا
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن ابی لیلی انصاری عامی کوفی قاضی کوفه بوده است . وی به سال 74 هَ . ق . در کوفه متولد شد و فقه را از شعبی آموخت و از اساتید سفیان ثوری و از قدمای فقهاء و اصحاب رأی و مشاهیر قضات عامه میباشد که 30 س...