کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلاب بخاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جلاب بخاری
لغتنامه دهخدا
جلاب بخاری . [ ج ُ ب ِ ب ُ ] (اِخ ) از شاعران است که در تذکره ها نامی از او نیست و تنها در فرهنگها نامی از او آورده اند و چون در فرهنگ اسدی هم ذکر او هست مسلم است که در قرن چهارم بوده . سروری در مجمعالفرس در کلمه ٔ جلاب مینویسد: بوزن گلاب نام شاعر اس...
-
واژههای مشابه
-
ابن جلاب
لغتنامه دهخدا
ابن جلاب . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) نام فقیهی شافعی ، مؤلف کتاب تقریع. وفات 214 هَ .ق .
-
جنگ جلاب
لغتنامه دهخدا
جنگ جلاب . [ ج َ ج َ ] (اِ مرکب ) مکر و حیله . || کوشش بیهوده . || دفعالوقت . || گوشواره . (از ناظم الاطباء).
-
صالح جلاب
لغتنامه دهخدا
صالح جلاب . [ ل ِ ح ِ ج َل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به صالح بن محمدبن صالح مکنی به ابی علی ... شود.
-
اسحاق جلاب
لغتنامه دهخدا
اسحاق جلاب . [ اِ ق ِ ج َل ْ لا ] (اِخ ) (جلاّب بمعنی چوبدار یعنی آورنده ٔ گوسفندان برای فروش است ) در جامعالروات وی را از اصحاب حسن عسکری شمرده است . در کتاب کافی در باب مولد امام ابوالحسن علی بن محمد (ع )، خبری از اسحاق توسط علی بن محمد نوفلی روایت...
-
جستوجو در متن
-
بوالمثل
لغتنامه دهخدا
بوالمثل . [ بُل ْ م َ ث َ ] (اِخ ) ابوالمثل بخاری : همی حسد برم و سال و ماه رشک برم بمرگ بوالمثل و مرگ شاکر و جلاب . ابوطاهر خسروانی .رجوع به ابوالمثل شود.
-
جوژه
لغتنامه دهخدا
جوژه . [ ژَ / ژِ ] (اِ) جوجه است که بچه ٔ مرغ باشد. (برهان ) : چون پند فرومایه سوی جوژه گرایدشاهین ستنبه به تذروان کند آهنگ . جلاب بخاری .گوشت ماکیان جوژه حرارت معده را ساکن کند بخاصیت . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به جوجه شود.
-
نزدیک آمدن
لغتنامه دهخدا
نزدیک آمدن . [ ن َ م َ دَ ] (مص مرکب ) پیش آمدن . (ناظم الاطباء). || نزدیک شدن . اقتراب : بهار خرم نزدیک آمد از دوری به شادکامی نزدیک شد نه مندوری . جلاب بخاری .- به نزدیک آمدن ؛ نزدیک شدن : بدانست کآمد به نزدیک مرگ همی زرد خواهد شدن سبز برگ . فردوس...
-
شاکر
لغتنامه دهخدا
شاکر. [ ک ِ ] (اِخ ) جُلاب بخاری . از شاعران قدیم ایران است که در اوایل قرن چهارم در ماوراءالنهر میزیست . نام او را محمودبن عمر رادویانی در ترجمان البلاغه همه جا «شاکر» آورده است و شمس قیس «شاکر بخاری »، لیکن اسدی طوسی گاه «شاکر بخاری » و گاه «جلاب ب...
-
چوزه
لغتنامه دهخدا
چوزه . [ زَ / زِ] (اِ) بچه ٔ نوزاد ماکیان که بتازیش فرخ خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). بچه ٔ ماکیان . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بچه ٔ ماکیان و جز آن . (ناظم الاطباء). جوجه . (فرهنگ فارسی معین ). بچه ٔ مرغ . جوجه . چوژه . فرخ . فَرّوج قوب . (یاددا...
-
ستنبه
لغتنامه دهخدا
ستنبه .[ س ِ تَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ) ستمبه . رجوع کنید به استنبه . پارسی باستان «ستمبکه » ، قیاس کنید با هندی باستان «ستمبهه » (تکبر، پرمدعا)، ارمنی عاریتی و دخیل «ستمبک » ، «ستمبکیه » . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). کابوس . آن سنگینی باشد که مردم را ...
-
ابوالمثل
لغتنامه دهخدا
ابوالمثل . [ اَ بُل ْ م َ ث َ ] (اِخ ) بوالمَثَل . بخاری . یکی از شعرای نامی روزگار سامانی است . وفات او پیش از وفات ابوطاهر خسروانی بوده است :همی حسد کنم و سال و ماه رشک برم بمرگ بوالمثل و مرگ شاکر جلاّب . ابوطاهر خسروانی .از بیت فوق و نیزاز بیت ذیل...
-
شادکامی
لغتنامه دهخدا
شادکامی . (حامص مرکب ) خرمی . کامروایی . خوشحالی : بهار خرم نزدیک آمد از دوری بشادکامی نزدیک شد نه مندوری . جلاب بخاری (از لغت فرس ).نماند چنین دان جهان بر کسی درو شادکامی نیابی بسی . فردوسی .بیاموز او را ره و ساز رزم همان شاد کامی و آیین بزم . فردوس...