کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جغشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جغشت
لغتنامه دهخدا
جغشت . [ ج َ غ َ ] (اِ) جغش . جغازه . سبزی و تره ای است که در بهار پیش از همه ٔ سبزیهاو تره ها برآید و با سرکه خورند و نان خورش سازند. (برهان ). مثل مردم خراسان است که : جانی به جغشت کشیدم ؛یعنی ، از عسرت و تنگی به فراغت رسیدم . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
جغش
لغتنامه دهخدا
جغش . [ ج َ غ َ ] (اِ)جغشت . جغازه . (برهان ). رجوع به جغشت و جغازه شود.
-
جغازه
لغتنامه دهخدا
جغازه . [ ج َ زَ / زِ ] (اِ) بیخ جغش و آن تره یی است که در بهار پیش از همه ٔ سبزیها بروید. (برهان ). رجوع به جغش و جغشت شود. || نان ارزن . || سرخی که زنان بر روی مالند. (برهان ). غازه . سرخاب . گلگونه . غلغونه . رجوع به سرخاب شود. || ناف حیوانات . خص...