کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جغری بیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جغری بیک
لغتنامه دهخدا
جغری بیک . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) جغری . چغری . جغربیک . چغری بیک . رجوع به جغری و چغری بیک شود.
-
واژههای مشابه
-
جغری خان
لغتنامه دهخدا
جغری خان . [ ج َ ] (اِخ )ابن حسن تکین والی سمرقند از جانب قراخطا که در زمان امام شمس الدین صدر جهان محمدبن عمربن عبدالعزیزبن مازه رئیس بخارا شورش و غارت ترکان قرلق را بر بخارادفع کرد (559 هَ . ق .). (کامل ابن الاثیر ج 11 ص 205). رجوع به تعلیقات لباب ...
-
جستوجو در متن
-
میکائیل
لغتنامه دهخدا
میکائیل . (اِخ ) پسر سلجوق جد سلاجقه . پدر طغرل بیک و جغری بیک . رجوع به سلجوقیان و سلاجقه شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن جغری بیک رجوع به آلب ارسلان محمدبن جغری بک ... شود.
-
رکن الدین
لغتنامه دهخدا
رکن الدین . [ رُ نُدْ دی ] (اِخ ) سلطانشاه بن قاوردبن جغری بیک ، از سلجوقیان کرمان (جلوس : 467 هَ . ق .). (فرهنگ فارسی معین بخش اعلام ). رجوع به غزالی نامه ص 303 شود.
-
جغربیک
لغتنامه دهخدا
جغربیک . [ ج َ غ َ ب َ ] (اِخ ) جغری بیک داودبن میکائیل بن سلجوق پدر الب ارسلان . رجوع به جغری و چغری و چغربیک و نیز تاریخ گزیده ص 358 و 402 و403 و 435 و 437 و 438 و بدایع الازمان فی وقایع کرمان شود.
-
علاءالدوله
لغتنامه دهخدا
علاءالدوله . [ ع َ ئُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) علی (امیر...) ابن ظهیرالدین ابومنصور فرامرزبن علاءالدوله ابی جعفر محمد المعروف بابن کاکویه بن دشمنزیار، جنوی ابوجعفر کاکویه . اولین ِ امراء کاکویه ٔ اصفهان و مخدوم و مربی شیخ ابوعلی سینا بوده است . علاءالدوله ا...
-
چغربیک
لغتنامه دهخدا
چغربیک . [ چ ِ ب َ ] (اِخ ) ابوسلیمان چغری بک داودبن میکائیل بن سلجوق پدر الب ارسلان . جغربک . جغری بک . جقربک . جقری بک . چغری بک : و میکائیل در ایام جوانی درحین محاصره ٔ قلعه ای از قلاع ترکستان بزخم تیری کشته شد و از او دو پسر ماند: طغرل بیک محمد و...
-
داود
لغتنامه دهخدا
داود.[ وو ] (اِخ ) ابن میکائیل سلجوقی جغری بیک . مکنی به ابوسلیمان برادر طغرل بیک مؤسس سلسله ٔ سلجوقیان است وبفرمان برادر حکومت خراسان داشت . مردی عالم و عادل و صاحب خبر بود و در محاربات خاندان خود با آل سبکتکین کوششها کرد و به سال 451 هَ . ق . درگذ...
-
سلیمان
لغتنامه دهخدا
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) نام سه تن از سلجوقیان : سلیمان بن جغری بیک چند روزاز سال 455 هَ . ق . حکومت کرد. سلیمان اول ابن قتلمش نخستین از سلجوقیان روم (آسیای صغیر) (جلوس 470 هَ. ق .). فوت 479 هَ . ق . سلیمان دوم ابن قلج ارسلان دوم هشتمین از سلجوقیا...
-
چغری بک
لغتنامه دهخدا
چغری بک . [ چ ِ ب َ ] (اِخ ) جقربک . چقربک . چقری بک . جغری . جغری بک . چغری سلجوقی . چغربیک . چغری بک سلجوقی . داود سلجوقی . ملک داود. ابوسلیمان داود سلجوقی . داود ترکمان . داودبن میکائیل . میرجغری . امیرجغری ابوسلیمان داودبن میکائیل بن سلجوق بن دقا...
-
عسجدی
لغتنامه دهخدا
عسجدی . [ ع َ ج َ ] (اِخ ) ابونظر عبدالعزیزبن منصور عسجدی . هدایت در مجمع الفصحاء، او را مروزی قزوینی دانسته و دولتشاه در تذکرةالشعراء، وی راهروی شمرده است و صحت این هر دو قول مورد تردید است . از احوال او اطلاعی در دست نیست لیکن مسلم است که از معاصرا...
-
طغان شاه
لغتنامه دهخدا
طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) ابن الب ارسلان محمدبن جغری بیک بن میکائیل . لقب وی شمس الدوله و کنیتش ابوالفوارس است . به روزگار الب ارسلان حکومت خراسان داشت ، و مستقر وی هرات بود. ازرقی از مداحان اوست ، و او غیر از طغانشاه بن مؤید آی ابه است که پس از سلطا...