کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جغری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جغری
لغتنامه دهخدا
جغری . [ ] (اِخ ) شیخ بن محمد علوی . او راست : کنزالبراهین الکسبیة و الاسرار الوهبیة الغیبیة لسادات مشایخ الطریقة العلویة الحسینیة و الشعیبیة. مؤلف در سال 1199 هَ . ق . از جمع کتاب فراغت حاصل کرد و کتابش در 1281 هَ . ق . در مصر به چاپ سنگی رسید. (مع...
-
جغری
لغتنامه دهخدا
جغری . [ ج َ ](اِخ ) داودبن میکائیل بن سلجوق پدر الب ارسلان و برادرطغرل بیک سلجوقی . چغری . چغربیک . جغربیک . رجوع به ابوسلیمان و جغربیک و چغربیک و چغری بک شود : مر طغرل ترکمان و جغری رابا تخت نبود و با مهی کاری .ناصرخسرو.
-
جغری
لغتنامه دهخدا
جغری . [ ج ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادگان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. واقع در 43هزارگزی شمال خاوری مشهد و 2هزارگزی باختر تبادگان . در دره واقع شده و هوای آن معتدل است . 697 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری اس...
-
واژههای مشابه
-
جغری بیک
لغتنامه دهخدا
جغری بیک . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) جغری . چغری . جغربیک . چغری بیک . رجوع به جغری و چغری بیک شود.
-
جغری خان
لغتنامه دهخدا
جغری خان . [ ج َ ] (اِخ )ابن حسن تکین والی سمرقند از جانب قراخطا که در زمان امام شمس الدین صدر جهان محمدبن عمربن عبدالعزیزبن مازه رئیس بخارا شورش و غارت ترکان قرلق را بر بخارادفع کرد (559 هَ . ق .). (کامل ابن الاثیر ج 11 ص 205). رجوع به تعلیقات لباب ...
-
جستوجو در متن
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن جغری بیک رجوع به آلب ارسلان محمدبن جغری بک ... شود.
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) جغری . رجوع به حسن بن ابی جعفر... شود.
-
میکائیل
لغتنامه دهخدا
میکائیل . (اِخ ) پسر سلجوق جد سلاجقه . پدر طغرل بیک و جغری بیک . رجوع به سلجوقیان و سلاجقه شود.
-
جغربیک
لغتنامه دهخدا
جغربیک . [ ج َ غ َ ب َ ] (اِخ ) جغری بیک داودبن میکائیل بن سلجوق پدر الب ارسلان . رجوع به جغری و چغری و چغربیک و نیز تاریخ گزیده ص 358 و 402 و403 و 435 و 437 و 438 و بدایع الازمان فی وقایع کرمان شود.
-
ارسلان خاتون
لغتنامه دهخدا
ارسلان خاتون . [ اَ س َ ] (اِخ ) بنت جغری بیگ . عمه ٔ سلطان ملکشاه بن الب ارسلان بن جغری بیگ . او در اول در حباله ٔ القائم بامراﷲ خلیفه ٔ عباسی بود و به سال 469 هَ . ق . امیرعلی علاءالدولةبن ظهیرالدین بن ابی منصور فرامرزبن علاءالدوله کاکویه او را بزن...
-
رکن الدین
لغتنامه دهخدا
رکن الدین . [ رُ نُدْ دی ] (اِخ ) سلطانشاه بن قاوردبن جغری بیک ، از سلجوقیان کرمان (جلوس : 467 هَ . ق .). (فرهنگ فارسی معین بخش اعلام ). رجوع به غزالی نامه ص 303 شود.
-
علاءالدوله
لغتنامه دهخدا
علاءالدوله . [ ع َ ئُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) علی (امیر...) ابن ظهیرالدین ابومنصور فرامرزبن علاءالدوله ابی جعفر محمد المعروف بابن کاکویه بن دشمنزیار، جنوی ابوجعفر کاکویه . اولین ِ امراء کاکویه ٔ اصفهان و مخدوم و مربی شیخ ابوعلی سینا بوده است . علاءالدوله ا...
-
یبغو
لغتنامه دهخدا
یبغو. [ ی َ ] (اِخ ) برادرطغرل مؤسس سلسله ٔ سلجوقیان و داود است و این سه پسران میکال بن سلجوقند. بعد از مرگ سلجوق پسرش میکائیل با ترکمانان ... به جهاد پرداخت ولی در این مجاهدات به قتل رسید و از او سه پسر ماند یبغو یا جبغو و جغری (داود) و طغرل (محمد)...