کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جعفل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جعفل
لغتنامه دهخدا
جعفل . [ ] (ع اِ) جعفیل . گل جالیز. گلک .(ذیل قوامیس عرب تألیف دزی ). رجوع به جعفیل شود.
-
واژههای همآوا
-
جافل
لغتنامه دهخدا
جافل . [ ف ِ ] (اِخ ) اسبی بود مر بنی ذبیان را. (منتهی الارب ).
-
جافل
لغتنامه دهخدا
جافل . [ ف ِ ] (ع ص ) از جای برکنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : مراجع نجد بعد فرک و بغضةمطلق بصری اسمع القلب جافلة. (اقرب الموارد).|| موی گردآمده بر سر. || سبک رو از همه چیز. (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
جعفیل
لغتنامه دهخدا
جعفیل . [ ج َ / ج ِ ] (ع اِ) جعفل . اوروبنجی . اروبنقی . خانق الکرسنه . اسدالعدس . حشیشةالاسد. رجوع به اسدالعدس و جعفل در همین لغت نامه شود.
-
قثاثی
لغتنامه دهخدا
قثاثی . [ ق َ ثی ی ] (اِخ ) ابن فمومی بن تملک بن عبدی بن فدعی بن مهره از فرزندان رهنین بن قرصم بن جعفل بن قثاث قثاثی که به رسول خدا وارد شد، و پیغمبر مقدمش را ازآنجا که از راه دور آمده بود گرامی داشت . طبری از او یاد کرده و گوید: رهنین بن فرصم . (انس...