کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جعفر صادق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جعفر صادق
لغتنامه دهخدا
جعفر صادق . [ ج َ ف َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز در 15هزارگزی جنوب شوسه ٔ رامهرمز و 5هزارگزی خاور جاده ٔ نیمه شوسه ٔ رامهرمز به خلف آباد. آب آن از رودخانه ٔ رامهرمز و محصول آن غلات و برنج و کنجد و بزرک است .راه ...
-
جعفر صادق
لغتنامه دهخدا
جعفر صادق . [ ج َ ف َ رِ دِ ] (اِخ ) (امام ) ششمین از ائمه ٔ شیعه ٔ اثناعشریه . رجوع به صادق در همین لغت نامه شود.
-
واژههای مشابه
-
کلاته جعفر
لغتنامه دهخدا
کلاته جعفر. [ ک َ ت ِ ج َ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد، واقع در 83 هزارگزی شمال باختری مشهد و 2 هزارگزی جنوب خاوری رادکان . محلی جلگه ای و معتدل است و سکنه آن 122 تن آب آنجا از قنات و محصول آن غلات ، چغندر، و شغل مرد...
-
فردوس جعفر
لغتنامه دهخدا
فردوس جعفر. [ ف ِ دَ / دُو ج َ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نوق شهرستان رفسنجان ، واقع در هفده هزارگزی شمال باختری رفسنجان ، کنار راه مالرو رفسنجان به بافق . دارای چهار خانوار سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
جلال جعفر
لغتنامه دهخدا
جلال جعفر. [ ج َ ج َ ف َ ] (اِخ ) اصلش از فراهان است از توابع قم . وی مردی کریم و اهل فتوت و مروت بوده و همواره از زراعت و دهقانی تحصیل نعمت کرده و اوقات صرف خدمت عرفاء و فضلاء و شعرا مینموده و طبع خوشی داشته . دولتشاه سمرقندی نوشته که هزار بیت درخور...
-
جعفر ادفوی
لغتنامه دهخدا
جعفر ادفوی . [ ج َ ف َ رِ اَ ف ُ وی ] (اِخ ) رجوع به جعفربن ثعلب ... شود.
-
جعفر اصغر
لغتنامه دهخدا
جعفر اصغر. [ ج َ ف َ رِ اَ غ َ ] (اِخ ) پسر ابوجعفر منصور دوانیقی دومین خلیفه ٔ عباسی که مادرش ام ولد بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 شود.
-
جعفر اکبر
لغتنامه دهخدا
جعفر اکبر. [ ج َ ف َ رِ اَ ب َ ] (اِخ ) پسر ابوجعفر منصوردوانیقی دومین خلیفه ٔ عباسی که مادرش ام موسی بنت منصور حمیری است . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 شود.
-
جعفر برزنجی
لغتنامه دهخدا
جعفر برزنجی . [ج َ ف َ ب َ زَ ] (اِخ ) رجوع به جعفربن حسن ... شود.
-
جعفر برمکی
لغتنامه دهخدا
جعفر برمکی . [ ج َ ف َ رِ ب َ م َ ] (اِخ )رجوع به جعفربن یحیی ... و آل برمک و برامکه شود.
-
جعفر تبریزی
لغتنامه دهخدا
جعفر تبریزی . [ ج َ ف َ رِ ت َ ] (اِخ ) مولانا ... بایسنغری از خوشنویسان بزرگ روزگار تیموریان بوده و در درگاه بایسنغر میرزا نواده ٔ تیمور، میزیسته ونسبتش بدوست . صاحب حبیب السیر نوشته است : مولانا جعفرتبریزی در تحریر انواع خطوط درجه ٔ کمال حاصل داشت ...
-
جعفر تکریتی
لغتنامه دهخدا
جعفر تکریتی . [ ج َ ف َ رِ ت َ ] (اِخ ) رجوع به جعفربن عثمان ... شود.
-
جعفر تکین
لغتنامه دهخدا
جعفر تکین . [ ج َ ف َ ت َ] (اِخ ) از امراء و ارکان سپاه غزنویان بوده و در جنگهای محمود غزنوی با امرای ماوراءالنهر شرکت داشته است . رجوع شود به ترجمه ٔ تاریخ یمینی و حبیب السیر.
-
جعفر تلی
لغتنامه دهخدا
جعفر تلی . [ ج َ ف َ رِ ت َل ْ لی ] (اِخ ) از بزرگان و مشاهیر اصفهان در روزگار مغولان بود و صاحب ترجمه ٔ محاسن اصفهان از او نام میبرد.