کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جعفری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جعفر
لغتنامه دهخدا
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) کیمیاگری که زرجعفری بدو منسوب است . (از برهان قاطع) : تو در فضل بس بهتر از جعفری که دادی به هر کس زر جعفری . (شرفنامه ٔ منیری ).رجوع به جعفری (زر) شود.
-
شومخ
لغتنامه دهخدا
شومخ . [ م َ / م ِ ] (اِ) گیاهی از طایفه ٔ چتری که جعفری نیز گویند. (ناظم الاطباء).
-
سداد
لغتنامه دهخدا
سداد. [ س ِ] (اِخ ) ابن رشید جعفری . محدث است . (منتهی الارب ).
-
انبولس
لغتنامه دهخدا
انبولس . [ ] (اِ) جعفری وحشی (گیاه ). (از دزی ج 1 ص 39).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم جعفری نابلسی حنبلی ، مشهور به ابن عفیف . رجوع به علی نابلسی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن جعفر. از ذریه ٔ جعفر طیار. رجوع به علی جعفری شود.
-
ملائت
لغتنامه دهخدا
ملائت . [ م َ ءَ ] (ع اِمص ) ضد اعسار است که در فقه به آن یسار هم گفته می شود. (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). و رجوع به مَلاءَة (معنی دوم ) شود.
-
باغ دولاب
لغتنامه دهخدا
باغ دولاب . [ غ ِ ] (اِخ ) باغی به یزد که از آب نعیم آباد مشروب میشده است . (از تاریخ جعفری یزد ص 151).
-
باغ صوفیان
لغتنامه دهخدا
باغ صوفیان . [ غ ِ ] (اِخ ) (کوچه ...) نام محلتی در خارج یزد. (از تاریخ جعفری یزد ص 68).
-
بویانک
لغتنامه دهخدا
بویانک . [ ن َ ] (اِ) کرفس بستانی . (آنندراج ). یک قسم گیاهی که جعفری نیز گویند. (ناظم الاطباء). || بومادران . (ناظم الاطباء).
-
حریث
لغتنامه دهخدا
حریث . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) ابن عمارة جعفری . عسقلانی او را در لسان المیزان (ج 2 ص 186) یاد کرده است .
-
جعفریه
لغتنامه دهخدا
جعفریه . [ ج َ ف َ ری ی َ ] (اِخ ) جعفری . قصر متوکل در نزدیک سامره : «... و متوکل خلیفه ٔ عباسی در سامره عمارات افزود بتخصیص کوشکی عالی بنا کرد که در ایران زمین از آن عظیم تر عمارتی نبود و به نام خود جعفریه خواندی ...» (نزهةالقلوب ، مقاله ٔ سوم ص 42...
-
میرک کازرونی
لغتنامه دهخدا
میرک کازرونی . [ رَ ک ِ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام نباتی که آن را به فارسی دینارویه و به شیرازی آهودوستک نامند و تخم آن را زوفرا و کوخر نیز گویند و در مازندران اناریچه گویند. شبیه به کرفس و اندک از آن بزرگتر. و صاحب تحفه گفته که در مازندران آن ...
-
مفسوخ
لغتنامه دهخدا
مفسوخ . [ م َ ] (ع ص ) شکسته و جداکرده . (ناظم الاطباء). || هر قرارداد که فک شده باشد. به جای این اصطلاح عبارت فسخ شده و منفسخ بیشتر به کار می رود. (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).- مفسوخ علیه ؛ کسی که فسخ علیه او صورت می گیرد، مثلاً اگر مشت...
-
علی حنبلی
لغتنامه دهخدا
علی حنبلی . [ ع َ ی ِ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم جعفری نابلسی حنبلی ، مشهور به ابن عفیف . رجوع به علی نابلسی شود.