کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جعرور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جعرور
لغتنامه دهخدا
جعرور. [ ج ُ ] (ع اِ) خرمای خشک ریزه . || جانوری است کوچک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
ام جعرور
لغتنامه دهخدا
ام جعرور. [ اُم ْ م ِ ج ُ ] (ع اِ مرکب ) نوعی نخله است که خرمای آنرا جعرور گویند. (از المرصع).
-
واژههای همآوا
-
جارور
لغتنامه دهخدا
جارور. (ع اِ) نهر سیل . (منتهی الارب ). جوی که از سیل شده باشد. (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
جعرورة
لغتنامه دهخدا
جعرورة. [ ج ُ رَ ] (ع اِ) واحد جعرور به معنی نوعی از خرما. یکی خرما. (ذیل اقرب الموارد).
-
خرما
لغتنامه دهخدا
خرما. [ خ ُ ] (اِ) میوه ٔ درخت خرمابن . (ناظم الاطباء). تمر. تَمْرة . (دهار). نَخل . (یادداشت بخط مؤلف ) : پس پند پذیرفتم و این شعر بگفتم از من بدل خرما بس باشد کنجال . ابوالعباس .بکن کار و کرده بیزدان سپاربخرما چه یازی چو ترسی ز خار؟ فردوسی .هر آن ...