کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جعبه ابزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جعبه ٔ پتری
لغتنامه دهخدا
جعبه ٔ پتری . [ ج َ ب َ / ب ِ ی ِ پ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از ظروفی است که جهت کشت باکتریها بکار میرود و آن ظرف مدوری است با لبه ٔ کوتاه ودارای سرپوشی مانند خود که بر روی آن قرار داده میشود. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 151 و 152) (از لاروس ).
-
جعبه ٔ تیر
لغتنامه دهخدا
جعبه ٔ تیر. [ ج َ ب َ / ب ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ام تبین . ام تسعین . ام السهام . بنت جوب . (مرصع).
-
جعبه آینه
لغتنامه دهخدا
جعبه آینه . [ ج َ ب َ / ب ِ ن ِ ] (اِ مرکب ) اطاقکی است که یک یا چند جدار آن از شیشه است و در فروشگاهها برای نمایش کالا بکار میبرند. ویترین . قفسه . مردنگی .
-
جعبه گر
لغتنامه دهخدا
جعبه گر. [ ج َ ب َ / ب ِ گ َ ] (ص مرکب ) جَعّاب . (منتهی الارب ). وَفّاض .ترکش ساز. (ملخص اللغات خطیب ). جعبه فروش . جعبه ساز.
-
جعبه گری
لغتنامه دهخدا
جعبه گری .[ ج َ ب َ / ب ِ گ َ ] (حامص مرکب ) ترکش سازی . (ناظم الاطباء). جعابة. (منتهی الارب ). جعبه سازی . جعبه فروشی .
-
جعبه زن
لغتنامه دهخدا
جعبه زن . [ ج َ ب َ / ب ِ زَ ] (نف مرکب ) زننده ٔ جعبه . نوازنده ٔ سازی که جعبه نام دارد. رجوع به جعبه شود.
-
جعبه ساز
لغتنامه دهخدا
جعبه ساز. [ ج َ ب َ / ب ِ ] (نف مرکب ) سازنده ٔ جعبه . آن که جعبه میسازد. آنکه شغل و کارش جعبه ساختن است .
-
جعبه سازی
لغتنامه دهخدا
جعبه سازی . [ ج َ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) شغل و کار جعبه ساز. || (اِ مرکب ) محلی که در آن جعبه میسازند. دکان و کارگاه جعبه ساز.
-
جعبه فروش
لغتنامه دهخدا
جعبه فروش . [ ج َ ب َ / ب ِ ف ُ ] (نف مرکب ) جَعّاب . (منتهی الارب ). جعبه فروشنده . فروشنده ٔ جعبه . جعبه گر.
-
جستوجو در متن
-
الکترسکپ
لغتنامه دهخدا
الکترسکپ . [ اِل ِ رُ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) جعبه ایست فلزی که در آن دو ورقه ٔ بسیار نازک زر بمیله ٔ فلزی آویخته شده و نوک میله از جعبه خارج گردیده است . هرگاه این میله را بجسمی الکتریزه متصل سازنددو ورقه ٔ زر از یک بار میشوند و مثلاً هر دو دارای الکتر...
-
کشو
لغتنامه دهخدا
کشو. [ ک َ / ک ِ ش َ / شُو ] (اِ) جعبه ٔ درون میز. (یادداشت مؤلف ). جعبه ای باشد که درون میز قرار دهند و در آن در کنار میز باشد چون آن را بکشند بیرون آید. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). || میله ٔ آهنین با دستگیره که بعضی درها را با زیر و بالا کردن آن...
-
هارمونیکا
لغتنامه دهخدا
هارمونیکا. [ م ُ ] (فرانسوی ، اِ) هارمنیکا. اصطلاح مخصوص ابزار موسیقی است که صدا در آنها با لرزاندن گیلاس های شیشه ای (زنگهای شیشه ای ) به وجود می آید. اصل کلمه هارمنیکای شیشه ای از قرن هجدهم مصطلح شد که ابزارهای موسیقی به نام جامهای موسیقی متداول شد...
-
قطب نما
لغتنامه دهخدا
قطب نما. [ ق ُ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (اِ مرکب ) یا قبله نما. اسباب کوچکی است به اندازه ٔ ساعت جیبی و کوچکتر یا بزرگتر از آن و دارای صفحه ٔ مدرج و عقربه . تقسیمات صفحه ٔ مدرج از صفر تا 360 درجه یا 400 گراد است . محفظه ٔ کوچکی است مانند یک ساعت جیبی که در ...
-
صادرات
لغتنامه دهخدا
صادرات . [ دِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صادرة. مقابل واردات . || در تداول علمای اقتصاد و بازرگانان ، کالاهائی است که از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر و مخصوصاً از کشوری به کشور دیگر فرستاده شود.صادرات ایران : از مقایسه ٔ صادرات ایران در عصر حاضر با عصر قدیم مشاهده م...