کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم . [ ] (اِخ ) یکی از اعراب که با سنبلط و طوبیا همدست گردید تا با نحمیا در هنگام بنای حصارهای اورشلیم مقاومت نماید. (قاموس کتاب مقدس ).
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم . [ ج َ / ج َ ش َ ] (ع اِمص ) گرانی بار. سنگینی . فربهی . || (مص ) به تکلف کار کردن . رنج کشیدن در کار. (منتهی الارب ).
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم . [ ج َ ش ِ ] (ع ص ) جشیم . سنگین . فربه . چاق . ج ، جُشُم . (المنجد).
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم . [ ج َ ش ُ ] (اِ) به پارسی چاکشو گویند و اهل هری او را فحجن گویند و به سیستان نش گویند و به خوارزمی جاکج گویند و جاکجو. دانه ای است که پوست او سیاه و نرم و روشن و جرم او پهن باشد و پوست او صلب بود به عدس ماند اندکی بزرگتر باشد و آن دو گونه بود: ...
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم . [ ج ُ ش َ ] (اِخ ) (بنی ...) از قبیله های عرب است که با بنی شیبان در تهامة اقامت داشت :اعزز علی تغلب بما لقیت اخت بنی الاکرمین من جشم .(از عقدالفرید).
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم . [ ج ُ ش َ ] (اِخ ) ابن بکربن حبیب بن عمروبن غنیم بن تغلب ، نام نیای یکی از قبیله های عرب است . (تاج العروس ). از نیاکان اعراب جاهلی بوده است و کلیب و مهلهل از نسل او بوده اند. (الاعلام زرکلی ).
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم . [ ج ُ ش َ ] (اِخ ) ابن ثقیف . نام قبیله ای از قبایل عرب بوده است ، عثمان بن عبداﷲبن ربیعه از این خاندان بود و قتل او در روز حنین واقع شد و او نیای عبدالرحمن بن ام الحکیم بودو علمداری مشرکان را بر عهده داشت . (تاج العروس ).
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم . [ ج ُ ش َ ] (اِخ ) ابن معاویةبن بکربن هوازن ، از عدنان ، از نیاکان عرب جاهلی بوده که نشیمن گاه فرزندانش در سروات (میان تهامه و نجد) بوده است و بیشتر آنان به مغرب کوچ کرده اند. (الاعلام زرکلی ).
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم . [ ج ُ ش َ ] (اِخ ) ابن خیوان بن نوف بن همدان ، از قبایل عرب بوده است . (تاج العروس ). || قبیله ای است از یمن . (منتهی الارب ).
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم . [ ج ُ ش َ ] (اِخ ) ابن قیس بن سعدبن عجل بن لجیم بن بکربن وائل ، از قبائل عرب بوده است .(تاج العروس ). قبیله ای است از مضر. (منتهی الارب ).
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم . [ ج ُ ش َ ] (اِخ ) از دیه های بیهق است در نیشابور خراسان . (معجم البلدان ). این دیه از ربع نهم «بیهق » یعنی «ربع کاه » است . (تاریخ بیهق ).
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم . [ ج ُ ش َ ] (اِخ ) نام بنده ای است حبشی که حارث بن لؤی را حضانت کرده و ازاین رو فرزندانش را بنوجشم گویند. (تاج العروس ) (منتهی الارب ).
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم . [ ج ُ ش َ ] (ع اِ) شکم و سینه . || استخوانهای پهلو که سینه را شامل است . (منتهی الارب ).
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم . [ ج ُ ش ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جَشِم . فربهان . چاقان . چیزها و کسان سنگین . (منتهی الارب ).
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم .[ ج َ / ج َ ش َ ] (ع اِ) اندوه . رنج . (منتهی الارب ).