کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جس ء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جس ء
لغتنامه دهخدا
جس ء. [ ج َس ْءْ ] (ع اِ) پوست درشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پوست زبر که به سنگ ریزه ماند. (از متن اللغة). || آب بسته ٔ منجمد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || (اِمص ) درشتی و صلابت . (ا...
-
واژههای مشابه
-
جس رگ
لغتنامه دهخدا
جس رگ . [ ج َ رَ ] (اِ مرکب ) در تداول ، جنبیدن رگ . جستن رگ . و این در مچ دست است . نبض . (یادداشت مؤلف ).
-
رام جس
لغتنامه دهخدا
رام جس . [ ] (اِخ ) از ادبا و شعرای نامی هندوستان بود که مذهب براهمه داشت . او در شعر محیط تخلص می کرد. با اینکه پدر وی از مردم لاهور بود ولی خود در شهر دهلی دیده بر جهان گشود و در شهر مذهبی بنارس بمناصب و مقامات مهم دولتی نائل آمد. او را سه مثنوی مع...
-
واژههای همآوا
-
جسع
لغتنامه دهخدا
جسع. [ ج َ ] (ع مص ) قی کردن . || برآوردن شتر نشخوار را از شکم به دهان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جسا
لغتنامه دهخدا
جسا. [ ] (ع اِمص ) بیماری است که بیمار چون از خواب برخیزد بعسرت چشم تواند گشود. (یادداشت مؤلف ).
-
جثا
لغتنامه دهخدا
جثا. [ ج ُ ] (اِخ ) موضعی است بین فدک و خیبر به سر راه مسافران . (از معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ) : لعمرک بالبطحاء بین معرف و بین النطاق مسکن و محاضرلعمری لحی بین دار مزاحم و بین الجثا لایحشم الصبر حاضر.بشر ابوالنعمان بن بشر (از معجم البلدان ).
-
جثا
لغتنامه دهخدا
جثا. [ ج ُ ] (ع اِ) سنگهای انباشته شده . (از معجم البلدان ).
-
جثا
لغتنامه دهخدا
جثا. [ ج ُث ْ ثا ] (اِخ ) نام کوهی است ازکوههای اَجَاء که بنزدیکی دو کوه بنام المناعان قرار گرفته و مشرف بر رمل طی است . (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
جساء
لغتنامه دهخدا
جساء. [ ج َس ْءْ ] (ع مص ) همان جس ء باشد که بمعنی درشت و سخت شدن دست از کار است . رجوع به این کلمه شود.
-
جسوء
لغتنامه دهخدا
جسوء. [ ج ُ ] (ع مص ) درشت و سخت گردیدن دست از کار. || درشت و سخت گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به جس ء و جساءة شود.
-
جساءة
لغتنامه دهخدا
جساءة. [ ج ُ ءَ] (ع اِمص ) درشتی دست از کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اسم مصدر از جَس ْء بمعنی درشت گردیدن . (از اقرب الموارد). || صلابتی که در پهلو متصل طحال عارض گردد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || در دواب ، یبس معطف است . (از منتهی الارب...
-
جساءة
لغتنامه دهخدا
جساءة. [ ج ُ ءَ ] (ع مص ) درشت و سخت شدن دست از کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درشتی دست از کار. (آنندراج ). خشک شدن مفاصل چنانکه حرکت نکنند. (از متن اللغة) (از تاج العروس ). جَس ْء. جُسوء. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از متن اللغة). || درشت...