کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جست و جوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جست و جوی
لغتنامه دهخدا
جست و جوی . [ ج ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) طلب . کاوش .پژوهش . جستجو. رجوع به کلمه ٔ اخیر شود : ز نام تو کردم بسی جست و جوی نگفتند نامت تو با من بگوی . فردوسی .مگر دختری کآن نهان گشت ازوی همه شهر ازو شد پر از جست و جوی . فردوسی .همیشه نیاساید ...
-
واژههای مشابه
-
جست زدن
لغتنامه دهخدا
جست زدن . [ ج َ زَ دَ ] (مص مرکب ) جَستن . پریدن . خیز برداشتن . جهش کردن . جِسْت زدن . رجوع به کلمه ٔ مزبور شود.
-
جستوجو در متن
-
تگ و پوی
لغتنامه دهخدا
تگ و پوی . [ ت َ گ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تک و پوی . تاخت و دو. تکاپو. دویدن و رفتن با شتاب : دراثنای آن تگ و پوی و جست و جوی بر در وثاق ماهرویی گذشت . (سندبادنامه ص 236). و شاهزاده از جست و جوی و اسب از تگ و پوی فروماند. (سندبادنامه ص 253). || ...
-
نیاسودن
لغتنامه دهخدا
نیاسودن . [ ن َ دَ ] (مص منفی ) مقابل آسودن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به آسودن شود : همیشه نیاساید از جست و جوی همه ساله هر جای رنگ است و بوی .فردوسی .
-
سخت چشم
لغتنامه دهخدا
سخت چشم . [ س َ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) شوخ و بی حیا. (آنندراج ).گستاخ و بی شرم و بی حیا. (ناظم الاطباء) : جست دعوی گر مخالف گوی زیرک سخت چشم حجت جوی .امیرخسرو (از آنندراج ).
-
راه جستن
لغتنامه دهخدا
راه جستن . [ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) جویای طریق شدن . در صددپیدا کردن راه برآمدن . جستجو کردن راه : بدست چپ و پای کردی شناه بدیگر ز دشمن همی جست راه . فردوسی .سپه کرد و نزدیک او راه جست همی تخت و دیهیم کی شاه جست . فردوسی .بخندید رستم ز گفتار اوی بدو گف...
-
کالار
لغتنامه دهخدا
کالار. (اِ) آب کندی را گویند که بسیار عمیق باشد و از کنار تا کنار او آن مقدار باشد که اسب و آدم نتواند جست . (برهان ) . || تالاب بزرگ که اسب و آدم از آن نتواند گذرد. || تخته سنگ تنگ و نازکی را نیز گویند که بر روی مردروهای زیر حمام و جویهای آب پوشند. ...
-
کتک کاری کردن
لغتنامه دهخدا
کتک کاری کردن . [ ک ُ ت َ ک َ دَ] (مص مرکب ) همدیگر را زدن . (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). زدن یکدیگر را با مشت و کف دست . با یکدیگر آویختن و زدن . زد و خورد کردن . مضاربه کردن . (یادداشت مؤلف ). کتک زدن . (فرهنگ فارسی معین ) : قلندران در جست و ج...
-
گفت و گوی
لغتنامه دهخدا
گفت و گوی . [ گ ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) هنگامه وپرخاش . (آنندراج ). مشاجره . بحث . جنجال : زمین کرد ضحاک پر گفت و گوی که گرد جهان را بدی جست و جوی . فردوسی .بشد سیر ضحاک از آن جست و جوی شد از کار گیتی پر از گفت و گوی . فردوسی .چو یک هفته بگ...
-
غریو داشتن
لغتنامه دهخدا
غریو داشتن . [ غ ِ وْ ت َ ] (مص مرکب ) بانگ و فریاد برآوردن . شور و غوغا کردن . غریو کردن . غریو برآوردن . غریو برزدن . غریو برکشیدن . رجوع به غریو شود : فتادند بر خاک بیهوش و تیوهمی داشتند از غم دل غریو. اسدی (گرشاسب نامه ).بی آب دیده بر طرف جویبارگ...
-
پای افزار
لغتنامه دهخدا
پای افزار. [ اَ ] (اِ مرکب ) پاافزار. پافزار. هم لخت . پاپوش . کفش و موزه و امثال آن . پَوزار. مَداس . مَدواس . (شرح قاموس ) : زاهد... جائی طلبید که پای افزار گشاید. (کلیله و دمنه ).مرد در جوی را بدریابارجان و سر دان همیشه پای افزار. سنائی .طرب زآنگو...
-
جستجو
لغتنامه دهخدا
جستجو. [ ج ُ ت ُ ] (اِمص مرکب ) طلب . (فرهنگ فارسی معین ). تلاش . (ناظم الاطباء). جستجوی . جست وجو. جست و جوی . (از فرهنگ فارسی معین ) : هرکه مرد است او بود در جستجو معنی پرست هرکه زن طبع است کارش رنگ و بوی است و نگار. سنائی .در جستجوی حق شو و شبگیر ...
-
درتاختن
لغتنامه دهخدا
درتاختن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) تاختن . بسرعت دویدن . چهارنعل بتاخت درآمدن : آب از جوی بایستاد و با امیر بگفتند و وقت چاشتگاه بود، طلیعه ٔ ما درتاخت که خصمان آمدند بر چار جانب از لشکرگاه .(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 590). || حمله کردن . تاختن : پور تگین بد...