کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جستجو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جستجو
لغتنامه دهخدا
جستجو. [ ج ُ ت ُ ] (اِمص مرکب ) طلب . (فرهنگ فارسی معین ). تلاش . (ناظم الاطباء). جستجوی . جست وجو. جست و جوی . (از فرهنگ فارسی معین ) : هرکه مرد است او بود در جستجو معنی پرست هرکه زن طبع است کارش رنگ و بوی است و نگار. سنائی .در جستجوی حق شو و شبگیر ...
-
واژههای مشابه
-
جهان جستجو
لغتنامه دهخدا
جهان جستجو. [ ج َ ن ِ ج ُت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دنیای امتحان . عالم کشش و کوشش . عالم مادی و ظاهری . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستجو کردن
لغتنامه دهخدا
جستجو کردن . [ ج ُ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوشش کردن . تلاش کردن . (از ناظم الاطباء). || کاوش کردن . (یادداشت مؤلف ). طلب . تفتیش . تفحص . فحص . بحث : سزد گر بگوئی تو ای نامجوی که آنجا کرا میکنی جستجوی . فردوسی .ور بگیری کیت جستجو کندنقش با نقاش چون...
-
جستوجو در متن
-
جستنی
لغتنامه دهخدا
جستنی . [ ج ُ ت َ ] (ص لیاقت ) لایق جستجو. آنکه یا آنچه شایسته ٔ طلب و جستجو باشد : نظر در جستنی های نهان کردحساب نیک و بدهای جهان کرد.نظامی .
-
نشدت
لغتنامه دهخدا
نشدت . [ ن ِ دَ ] (ع مص ) جستجو کردن گمشده را. (از غیاث اللغات ). نشدة. رجوع به نِشدَة شود.
-
فحص کردن
لغتنامه دهخدا
فحص کردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کاویدن . جستجو کردن . رجوع به فحص شود.
-
یوختن
لغتنامه دهخدا
یوختن . [ ت َ ] (مص ) جستن . جستجو کردن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یوز شود.
-
یوش
لغتنامه دهخدا
یوش . (اِ) تفحص و تجسس و جستجو. (ناظم الاطباء). تفحص و تجسس کردن و جستجو نمودن باشد. (آنندراج ) (برهان ). جستن و تفحص نمودن و پژوهش کردن است و آن را یوز نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). و رجوع به یوز شود. || شکار و صیادی . (ناظم الاطباء).
-
نشاد
لغتنامه دهخدا
نشاد. [ ن َش ْ شا ] (ع ص ) آنکه جستجو می کند گمشدگان را. الذی ینشد الضوال ّ. (المنجد).
-
صواب جستن
لغتنامه دهخدا
صواب جستن . [ ص َ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) جستجو کردن آنچه را که درست و صحیح است در رأی و روش و دیگر چیز. تحری .
-
فتش
لغتنامه دهخدا
فتش . [ ف َ ] (ع مص ) کاویدن . (منتهی الارب ) تصفح . || پرسیدن وبسیار جستن . (اقرب الموارد). جستجو کردن . (غیاث ).
-
تلاشیدن
لغتنامه دهخدا
تلاشیدن . [ ت َ دَ ] (مص جعلی ) ضایع کردن . و پاشیدن . || جستجو و تفحص کردن و جستن . (ناظم الاطباء).
-
دنوق
لغتنامه دهخدا
دنوق . [ دُ ] (ع مص ) تتبع و جستجو کردن مداق امور را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).