کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جستان
لغتنامه دهخدا
جستان . [ ج َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن وهسودان ملقب به امیر شرف الدین و مکنی به ابونصر. ازسلسله ٔ وهسودانیان یا روادیان از امرای آذربایجان وممدوح قطران شاعر بوده است . (از احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 783 ببعد). مؤلف آنندراج آرد: جستان وهس...
-
جستان
لغتنامه دهخدا
جستان . [ ج َ ] (اِخ ) ابن وهسودان . یکی از سلاطین سلسله ٔ جستانیان گیلان بوده و در سال 289هَ . ق . به همدستی حسن بن علی معروف به داعی و ملقب به ناصر کبیر سپاهی آراست و به خونخواهی محمدبن زید به طبرستان تاخت . وی ظاهراً از سال 250 هَ . ق . در سلطنت گ...
-
جستان
لغتنامه دهخدا
جستان . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان الموت از بخش معلم کلایه از شهرستان قزوین . آب این محل از چشمه و محصولات آن غلات ، سیب زمینی و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
جستان
لغتنامه دهخدا
جستان . [ ج َ ] (اِخ ) نام محلی است قریب به شهرزور و دینور که از بلاد کردستان میباشد. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). و رجوع به مرآت البلدان ج 4 ص 227 شود.
-
جستان
لغتنامه دهخدا
جستان . [ ج َ ] (اِخ )ابن نوح . یکی از امراء دربار فخرالدوله بود. برای اطلاع بیشتر به معجم الادباء ج 2 و فهرست آن رجوع شود.
-
جستان
لغتنامه دهخدا
جستان . [ ج َ ] (نف مرکب ) می شاید به زبان دری مخفف جهان ستان باشد. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). جهانگیر. جهانگشا. ستاننده ٔ جهان .
-
جستوجو در متن
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) جستان بن ابراهیم بن وهسودان . رجوع به جستان شود.
-
ابوالحسین
لغتنامه دهخدا
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) احمدبن عضدالدوله ٔ دیلمی از دختر ماناذر پسر جستان .
-
خراسویه
لغتنامه دهخدا
خراسویه . [ خ َ ی َ ] (اِخ ) دختر جستان بن وهسودان و مادر مرزبان . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن وهسودان بن جستان بن مرزبان بن جستان دیلمی جستانی . وی از سلاطین بنی جستان بود. که از سال 300 تا 304 هَ . ق . بر اصفهان حکومت می کرد و در سال 307 هَ . ق . بر ری مستولی گشت و در این سال درگذشت . (از معجم الانساب زامباور ص 73 و ...
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ حَس ْ سا ] (اِخ ) ابن انوشیروان حاکم طبرستان است . یاقوت گوید: انوشیروان در 435 هَ . ق . درگذشت و پسرش جستان یا حسان جانشین او شد. رجوع به سفرنامه ٔ مازندران رابینو چ وحید ص 188 شود.
-
امیر امیران
لغتنامه دهخدا
امیر امیران . [ اَ رِ اَ ] (اِخ ) لقب عمربن محمد نصرةالدین اتابک پهلوان از سلجوقیان . (از اخبار الدولة السلجوقیه ) و لقب جستان ابراهیم از ملوک دیلمستان بود. (از سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 5).رجوع به امیر امیران (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شود.
-
حسام الدوله
لغتنامه دهخدا
حسام الدوله . [ ح ُ مُدْ دَ / دُو ل َ ] (اِخ ) زرین کمر پسر جستان پسر کیکاوس که در 610 هَ . ق . درگذشت . وی بیست ودومین فرمانروا از حکام پادوسی رستمدار مازندران است . رجوع به حسام الدوله زرین کمر پسر فرامرز شود.
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن داعی یکی از امیران سپاه نصربن حسن فیروزان است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی صادق انصاری کتابخانه ٔ لغتنامه ). و در چ 1272 هَ . ق . ص 269 این کلمه جستان بن داعی آمده است .