کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جساس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جساس
لغتنامه دهخدا
جساس . [ ج َس ْ سا ] (اِخ ) ابن قطیب . شاعر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از اعلام است . (ناظم الاطباء). از اسماء عرب است . (از اقرب الموارد).
-
جساس
لغتنامه دهخدا
جساس . [ ج َس ْ سا ] (اِخ ) ابن مُرّة. قاتل کُلَیْب بن وائل است . (از منتهی الارب ). نسب وی بتفصیل تر در اعلام زرکلی چنین آمده است : جساس بن مرةبن ذهل بن شیبان ، ازطایفه ٔ بنی بکربن وائل بود. وی از امیران و شجاعان وشاعران عرب دوره ٔ جاهلی بود و شعر ک...
-
جساس
لغتنامه دهخدا
جساس . [ ج َس سا ] (ع ص ) بسیار تجسس کننده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بسیار تفحص کننده . (از اقرب الموارد). بسیار پژوهنده . کنجکاو. (یادداشت مؤلف ). || شیر چنگل زننده در شکار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شیر چنگل زده در شکار. (ناظم ا...
-
جساس
لغتنامه دهخدا
جساس . [ ج ِ ] (اِخ ) نام مردی که پدرش نُشْبةبن ربیع است . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). از اسماء عرب است . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
جصاص
لغتنامه دهخدا
جصاص . [ ج َص ْ صا ] (ع ص ) گچ کار. گچ گر. آن که با گچ کار میکند. گچ فروش .
-
جستوجو در متن
-
کنجکاو
لغتنامه دهخدا
کنجکاو. [ ک ُ ] (نف مرکب ) کنجکاونده . جساس . تفحص کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه کنجکاوی کند. متفحص . غوررس . (فرهنگ فارسی معین ) : ای بسا گنج آکنان کنجکاوکان خیال اندیش را شد ریش گاو. مولوی .روستائی شد در آخر سوی گاوگاو را می جست شب آن ک...
-
بسوس
لغتنامه دهخدا
بسوس . [ ب َ ] (اِخ ) نام زنی از عرب که بواسطه ٔ او جنگ عظیم میان دو قبیله واقع شد از این جهت در شآمت ضرب المثل گشت و گویند: هذا اشأم من حرب بسوس . (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). هی خالة جَساس بن مرةالشیبانی کانت لها ناقة یقال لها سراب فراها کلیب وائل فی...
-
جساسة
لغتنامه دهخدا
جساسة.[ ج َس ْ سا س َ ] (ع ص ) تأنیث جَسّاس ، بمعنی بسیار تجسس کننده ٔ اخبار. (از ذیل اقرب الموارد). || (اِخ ) جانوری است که در جزایر باشد و تجسس اخبار کرده به دجال رساند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دابه ای است در جزایر دریا که اخبار ...
-
کلیب وائل
لغتنامه دهخدا
کلیب وائل . [ ک ُ ل َ ب ِ ءِ ] (اِخ ) کلیب بن ربیعة الحارث بن مرةالتغلبی الوائلی ، رئیس دو قبیله ٔ بکر و تغلب در ایام جاهلیت و از پهلوانان دلیر و از جمله کسانی بود که در ایام سلطه ٔ خویش چون پادشاهان فرمانروایی داشت . وی برادر مهلهل بن ربیعه خال امرو...
-
رمضاء
لغتنامه دهخدا
رمضاء. [ رَ ] (ع اِ) سختی گرما. (دهار). شدت حرارت . (از اقرب الموارد).شدت تابش حرارت آفتاب بر زمین . (از متن اللغه ). || خاک تفسیده . (دهار). زمین تافته . (مهذب الاسماء). زمین تفسیده در گرمی آفتاب که چون پای بر وی نهند بسوزد. (از منتهی الارب ). زمین ...
-
چنگل
لغتنامه دهخدا
چنگل . [ چ َ گ ُ / گ َ ] (اِ) ناخن باز وشاهین را گویند. (فرهنگ اسدی ). چنگ از باز و شاهین و آدمی . (حفان ). چنگ بود از باز و شاهین و غیره یعنی پنجه ٔ ایشان . (اوبهی ). پنجه ٔ مردم و حیوانات دیگر باشد از پرنده و غیره . (جهانگیری ) (برهان ) (غیاث اللغا...