کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جزیری
لغتنامه دهخدا
جزیری . [ ج َ ] (اِخ ) حسن . او راست : تنبیه الغلام لشیم الکرام . (از معجم المطبوعات ).
-
جزیری
لغتنامه دهخدا
جزیری . [ ج َ ] (اِخ ) عبدالقادربن محمدبن عبدالقادربن محمد انصاری . وی فاضل و متتبع و از اهل مصر بود و بسال 880 هَ . ق . به دنیا آمد و در سال 977 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - دررالفوائدالمنتظمة فی اخبار الحاج و طریق مکة المعظمة. 2 - عمدة الصفوة فی...
-
جزیری
لغتنامه دهخدا
جزیری . [ ج َ ] (اِخ ) وزیر عبدالملک بن ادریس مکنی به ابومروان و معروف به ابن الجزیری . منسوب است به جزیرةالخضراء اندلس بر خلاف قیاس و صورت صحیح قیاسی آن جزری است . (از لباب الانساب ).
-
جزیری
لغتنامه دهخدا
جزیری . [ ج َ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به جزیرةالخضراء اندلس . (از منتهی الارب ) (از انساب سمعانی ). منسوب بودن کلمه بدین صورت غیرقیاسی است و صحیح آن مطابق قاعده جزری است ولی بصورت فوق متداول و مستعمل است . (از لباب الانساب ).
-
جزیری
لغتنامه دهخدا
جزیری . [ ج َ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به جزیرةالفیل از اعمال مصر که دانشمندانی از آن برخاسته اند. (از الاعلام زرکلی ). ورجوع به جزیری عبدالقادربن محمدبن عبدالقادر شود.
-
واژههای مشابه
-
علی جزیری
لغتنامه دهخدا
علی جزیری . [ ع َ ی ِ ج َ ] (اِخ ) ابن حسن بن خاطربن جزیری مالکی . فقیه بود. او راست : فتح الملک المبین لشرح هدایة عوام اللاجئین ، که در سال 1218 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت . (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الازهریة ج 2 ص 384).
-
علی جزیری
لغتنامه دهخدا
علی جزیری . [ ع َ ی ِ ج َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن قاسم صنهاجی جزیری ، مکنّی به ابوالحسن ، از فقیهان مالکی به شمار می رفت و اصل او از ردیف مغرب بود و سپس به جزیرةالخضراء در اندلس رفت و امر قضا رادر آنجا به عهده گرفت و نسبت او نیز بدین شهر است . وی در ربی...
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن خاطر جزیری مالکی . رجوع به علی جزیری شود.
-
علی مالکی
لغتنامه دهخدا
علی مالکی . [ ع َ ی ِ ل ِ ] (اِخ ) ابن حسن بن خاطر جزیری مالکی . رجوع به علی جزیری شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن قاسم صنهاجی جزیری ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی جزیری شود.
-
علی صنهاجی
لغتنامه دهخدا
علی صنهاجی . [ ع َ ی ِ ص ُ ] (اِخ ) ابن یحیی بن قاسم صنهاجی جزیری . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی جزیری شود.
-
جزیر
لغتنامه دهخدا
جزیر. [ ج َ ] (از ع ، اِ) مأخوذ از تازی که در شعر فارسی بمعنی جزیره بکار رفته است : که خوانند برطائل او را بنام جزیری همه جای شادی و کام . اسدی (گرشاسبنامه ص 149).وز آنجا سپه برد زی زنگباربشد تا جزیری به دریاکنار. (گرشاسب نامه ).پر از کوه و بیشه جزی...
-
بادفت
لغتنامه دهخدا
بادفت . [ دَ ] (اِ) درخت معطر خوشبوئی . (ناظم الاطباء). درختی است که به وزش باد عطر خوب از آن متصاعد میشود. (شعوری ) : پر از کوه و بیشه جزیری فراخ جزیری همه عود و بادفت شاخ .اسدی (از شعوری ).