کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزیرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جزیرة
لغتنامه دهخدا
جزیرة. [ ج َ رَ ] (اِخ ) بلاد مجاهدبن عبداﷲکه به شرقی اندلس است و مردم اندلس از مطلق لفظ جزیره همین اراده کنند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).مردم اندلس چون لفظ جزیره گویند بلاد مجاهدبن عبداﷲ را به شرق اندلس اراده کنند. شاید این اصطلاحی قدیمی باشد...
-
جزیرة
لغتنامه دهخدا
جزیرة. [ ج َ رَ ] (اِخ ) محله ای به فسطاط که نیل در طغیان محیط آن گردد و آن مانند آداک برآید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ).
-
جزیرة
لغتنامه دهخدا
جزیرة. [ ج َ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است به یمامه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ناظم الاطباء). یاقوت آنرا بصورت مصغر «جُزَیره » ضبط کرده و میگوید: موضعی است به یمامه که نخلستانی از قوم تغلب در آنجا است . (از معجم البلدان ).
-
واژههای مشابه
-
جزیره
لغتنامه دهخدا
جزیره . [ ج َ رَ ] (اِخ ) زمینی است به بصرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زمینی است به بصرة، که فاصله ٔ بین آن و ابله را درختان نخل پر میکنند و نام جزیره خاص آن باشد. (از تاج العروس ).
-
جزیره
لغتنامه دهخدا
جزیره . [ ج َ رَ ] (اِخ ) که آنرا جزیره ٔ اقور و جزیره ٔ قور و اقلیم اقور نیز گویند، عرب به بین النهرین علیا اطلاق میکردند. مؤلف بلدان الخلافة الشرقیه آرد: اعراب بلاد بین النهرین علیا را جزیره می نامیدند، زیرا آبهای دجله و فرات علیا جلگه های آنجا را...
-
جزیره
لغتنامه دهخدا
جزیره . [ ج َ رَ ] (اِخ ) نام جزیره ای بزرگ به بلاد زنگ . (از منتهی الارب ).
-
جزیره
لغتنامه دهخدا
جزیره . [ ج َ رَ ] (اِخ ) نام دهی است یک فرسنگی جنوبی بندر ریگ . (فارسنامه ).
-
جزیره
لغتنامه دهخدا
جزیره . [ ج َ رَ ] (ع اِ) آداک . و بدین جهت جزیره اش نامیدند که از زمین جدا و منقطع است . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). موضع خشک میان دریا. (آنندراج ). یکی جزائر دریا و بدان جهت که از قسمت معظم زمین جدا است جزیره اش نامیدند. (تاج العروس از صحاح )...
-
جزیره
لغتنامه دهخدا
جزیره . [ ج ُ زَ رَ ] (اِخ ) مردم اندلس هرگاه این لفظ را مطلق بگویند بلاد مجاهدبن عبداﷲ عامری را قصد کنند. و آنها عبارتند از: جزیره ٔ میورقه و جزیره ٔ منورقه و آنرا بجهت بزرگ داشت فرمانروای آنجا که نسبت به علماء و بخصوص قراء انعام و احسان بسیار دارد ...
-
جزیره
لغتنامه دهخدا
جزیره . [ ج ُ زَ رَ ] (اِخ ) موضعی است به یمامه که مردم تغلب را در آنجا درختان نخل است . (از معجم البلدان ). و رجوع به جَزیرَه بهمین معنی شود.
-
جزیره
لغتنامه دهخدا
جزیره . [ ج ُ زَ رَ ] (اِخ ) نام دختر پیران ویسه است که بحباله ٔ سیاوش بود و فرود نام پسر اوست . (شرفنامه ٔ منیری ). مصحف جَریره . رجوع به جَریره شود.
-
جزیره ٔ آبسکون
لغتنامه دهخدا
جزیره ٔ آبسکون . [ ج َ رَ ی ِ ب ِ ] (اِخ ) نام جزیره ٔ واقع در بحر خزرکه بندرگاه شهر گرگان و استرآباد بوده و بظاهر در طی قرن هفتم آب آنرا فراگرفته و پوشانده است . برای تفصیل بیشتر رجوع به سرزمینهای خلافت شرقی ص 404 شود.
-
جزیره ٔ ابرکافان
لغتنامه دهخدا
جزیره ٔ ابرکافان . [ ج َ رَ ی ِ ؟ ] (اِخ ) همان جزیره ٔ بزرگی که در قسمت تنگ خلیج فارس واقع شده است و امروز کشم نامیده میشود و آنرا جزیره ٔ طویله نیز میگفتند و ظاهراً همان جزیره ای است که در کتب جغرافی قدیم بنامهای جزیره ٔ بنی یا ابن کوان و جزیره ٔ ا...
-
جزیره ٔ ابرکمان
لغتنامه دهخدا
جزیره ٔ ابرکمان . [ ج َ رَ ی ِ ؟ ] (اِخ ) همان جزیره ٔ ابرکافان است . رجوع به کلمه ٔ مزبور شود.