کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جزیر
لغتنامه دهخدا
جزیر. [ ج َ ] (از ع ، اِ) مأخوذ از تازی که در شعر فارسی بمعنی جزیره بکار رفته است : که خوانند برطائل او را بنام جزیری همه جای شادی و کام . اسدی (گرشاسبنامه ص 149).وز آنجا سپه برد زی زنگباربشد تا جزیری به دریاکنار. (گرشاسب نامه ).پر از کوه و بیشه جزی...
-
جزیر
لغتنامه دهخدا
جزیر. [ ج َ ] (ع اِ) به لغت اهل سواد شخصی که اهل قریه از طرف خود برای مهمانی کسی که از طرف سلطان آید مقرر کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء)(از ذیل اقرب الموارد) (از متن اللغة) : اذاما رأونا قلسوا من مهاب-ةو یسعی علینا بالطعام جزیرها....
-
جزیر
لغتنامه دهخدا
جزیر. [ ج ِ ] (معرب ، اِ) معرب گِزیر بمعنی حارس و پاسبان . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به گِزیر شود.
-
جزیر
لغتنامه دهخدا
جزیر. [ ج ِزْ زی ] (ع ص ، اِ) شترکُش .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ). جَزّار. جازِر. (تاج العروس ). رجوع به کلمات مزبور شود.
-
جستوجو در متن
-
شترکش
لغتنامه دهخدا
شترکش . [ ش ُ ت ُ ک ُ ] (نف مرکب ) اشترکش . جزار. نحار. جزیر. که شتر را نحر کند. کسی که شترنحر میکند. (یادداشت مؤلف ). قصاب . قاصب . هبهبی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به اشترکش شود.
-
گزیر
لغتنامه دهخدا
گزیر. [ گ ِ ] (اِ) معرب آن «جزیر»، سریانی گزیرا (حارس ، جلاد). (معجمیات عربیه - سامیه ص 232) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). عسس . (برهان ). داروغه و روزبان و در تبریز این معنی مستعمل است : گزیری به چاهی در افتاده بود. سعدی .داروغه هندوانه و سرده خیار ...
-
جزار
لغتنامه دهخدا
جزار. [ ج َزْ زا ] (ع ص ، اِ) شترکُش . (ناظم الاطباء) (دهار) (از منتهی الارب ) (کنزاللغة). اشترکش . ج ، جَزّارون . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). نحرکننده ٔ شتر. (از متن اللغة) (تاج العروس ). نسبت است به جزارة که نحر شتر باشد. (لباب الانساب ). ذبح کننده...